دعانویس شرطی
دعانویس شرطی | شروع گرفتن صفر تا صد 100% دعا و طلسم توسط بهترین استاد و 100% تضمینی , لطفا میزان اهمیت دعانویس شرطی را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با دعانویس شرطی را برای شما فراهم کنیم.۴ اسفند ۱۴۰۳
دعانویس شرطی : و این دعای من است: تا محبت شما در دانش و ژرفای بینش بیشتر و بیشتر شود تا بتوانید آنچه را که بهترین است تشخیص دهید و تا روز مسیح پاک و بی عیب باشید.
دعا چرا ما برای هدایای بینش و دانش و حکمت خدا در زندگی خود و در زندگی کسانی که برای آنها شفاعت می کنیم دعا می کنیم؟ چرا می خواهیم محبت او در همه ما فراوان باشد؟
دعانویس شرطی
دعانویس شرطی : آیا صرفاً برای لذت شخصی ماست؟ نه، انگیزه بالاتری وجود دارد. ما میخواهیم وقتی با تصمیمها و انتخابها روبرو میشویم، بتوانیم طرح خدا را تشخیص دهیم.
متوجه منظور کشیش فیل ور شدم وقتی گفت: من در مورد شما نمی دانم، اما سخت ترین تصمیمات من انتخاب بین خوب و بد نیست. من معمولاً می دانم چه چیزی خوب است و چه چیزی بد است، مخصوصاً وقتی بد شامل شر می شود.
سخت ترین انتخاب من زمانی است که باید بین خوب، بهتر و بهترین انتخاب کنم. عشق من به خدا معمولا بر ضعفم غلبه می کند و خوب را به بدی ترجیح می دهم.
اما تا زمانی که خود را در برابر کلام خدا قرار نداده باشم و قلبم را در دعا به او تسلیم نکرده باشم، انتخاب بین خوب و بهترین زمان بسیار سختی خواهم داشت.۱ من قطعاً این را در زندگی ام درست یافته ام.
دشمن به ندرت می تواند من را در مورد انتخاب هایی که بین سیاه و سفید قرار دارد، غافلگیر کند. جایی که او مرا میگیرد، انتخابهایی است که در دستههای خاکستری قرار میگیرند.
به عنوان مثال، من هرگز در مورد این که آیا باید از یک بانک سرقت کنم یا به کلیسا بروم گیج نمی شوم. این سیاه و سفید است. اما مناطق خاکستری ممکن است این باشد که آیا باید تلویزیون تماشا کرد یا زمانی را صرف مطالعه کلمه کرد.
آیا برای خرید رفتن یا رفتن به ملاقات دوست در بیمارستان؛ خانه را تمیز کنید یا چرت بزنید. تماشای تلویزیون یا خرید یا چرت زدن هیچ اشکالی ندارد. سوال این است که اکنون خدا از من می خواهد چه کنم؟ یا همانطور که دستبند کوچک آن را بیان می کند ؟
مسیح چی کار میکرد؟ من معتقدم که پدر ما می خواهد محبت، دانش و بینش خود را به ما عرضه کند تا بتوانیم قوی ترین انتخاب های ممکن را در هر زمینه ای انجام دهیم. چگونه می توانیم در آرزوی خدا با او همکاری کنیم؟
نویسنده بث مور پیشنهاد کرد که با «گرسنگی دادن به بدن و تغذیه روح» «انتخاب کنندگان» قوی شویم. تغذیه روح مستلزم صرف زمان زیادی در کلام، در مشارکت با سایر ایمانداران، و به ویژه در دعا است.
همانطور که از این نسخه پیروی می کنیم، بیشتر و بیشتر می توانیم خود را انتخاب کنیم که نه تنها خوب است، بلکه بهترین چیزی که خداوند است. پدر، من از شما سپاسگزارم که آرزوی چیزهای شگفت انگیزی در زندگی من دارید.
مطالعه من در مورد کلمه شما را غنی کنید. به من روابط قوی مسیحی بدهید. و مرا به زندگی دعایی عمیق تر بکش تا بهترین را انتخاب کنم. آمین درس های یک خواهر به ما بیاموز که روزهای خود را درست بشماریم تا بتوانیم قلبی خردمند به دست آوریم.
مزمور خواهرم آلیکس در روز سهشنبه در حالی که لولههای شفاف و رنگین کمانی در بازویش میچکید و نمک و مورفین میچکید، درگذشت که هیچکدام کمکی نکردند. پوست او چینی و به طرز عجیبی فرشته ای به نظر می رسید.
سر طاس او به نظر شکننده و کاملاً شبیه تخم مرغ بود. یادم می آید وقتی موهایش را از دست داد به این فکر کردم که این چه بی عدالتی است. علاوه بر این که مجبور بود این بیماری قاتل را تحمل کند، او همچنین مجبور بود موهای رنگ پریده و دوست داشتنی اش را تماشا کند.
دخترش، جین، قبل از اولین شیمی درمانی به او کمک کرده بود که کلاه گیس بخرد، اما او از آن فرهای بلوند متنفر بود. او به آنها لقب «هارپو» داد و آنها را به کمد خود برد، جایی که مانند کاریکاتور غمگینی از خودش در روزهای شادتر نشستند.
دعانویس شرطی : در عوض او ترجیح داد سرش را با کلاهها و روسریهای مختلفی بپوشاند که با رنگ و بوی زیادی به سر میکرد. روزی را به یاد می آورم که مامان برای اولین بار با من تماس گرفت و در مورد تشخیص بیماری به من گفت. او حتی در بیان کلمه سرطان هم مشکل داشت.
تقریباً برای هر یک از ما امکان نداشت که این کلمه را به خواهرم که بسیار پر از زندگی بود وصل کنیم. تنها پنج ماه از روز تشخیص آلیکس تا روز مرگ او باقی مانده بود.
در طی آن ماه ها سفری به هیوستون برای نظر دوم و قرار ملاقاتی در موسسه ملی بهداشت در واشنگتن دی سی وجود داشت، جایی که آلیکس تلاش کرد واجد شرایط یک درمان آزمایشی سرطان شود.
هیچ یک از این سفرها امید جدیدی به همراه نداشت. و هنوز با تمام وجودش به زندگی چسبیده بود. آلیکس تا جایی که می توانست وقت خود را با فرزندان و نوه هایش سپری کرد. گاهی سعی میکردم او را تشویق کنم که استراحت کند، اما انگار چشمانش تشنه دیدن آنها بود.
به او انرژی دادند. او یک رژیم غذایی ماکروبیوتیک کاملا غیر اشتها آور بود که کسی توصیه کرده بود. “از این چیزا خسته نشدی؟” یادمه ازش پرسیدم او با دقت به من نگاه کرد. “کلر، تو هنوز متوجه نشدی، نه؟” به هم خیره شدیم.
“چی رو بگیر؟” احمقانه پرسیدم او با تعجب گفت: “زندگی چقدر با ارزش است.” حقیقت این است که هیچ کس واقعاً «آن را نمیفهمد» تا زمانی که از بین برود و ما ناگهان زیبایی درخشان آن را ببینیم.
دعانویس شرطی : بسیاری از ما تا حدی معتقدیم که زندگی ما برای همیشه ادامه خواهد داشت – تا زمانی که تشخیص ما را با مرگ و میر خود روبرو کند. به همین دلیل است که ما شدیداً به دیدگاه خدا نیاز داریم!