دعا نویسی یعنی چه
دعا نویسی یعنی چه | شروع گرفتن صفر تا صد 100% دعا و طلسم توسط بهترین استاد و 100% تضمینی , لطفا میزان اهمیت دعا نویسی یعنی چه را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با دعا نویسی یعنی چه را برای شما فراهم کنیم.۱۶ اسفند ۱۴۰۳
دعا نویسی یعنی چه : من سعی میکردم به ماری کمک کنم که در حال گذراندن انواع تغییرات برای مرگ برادرش بود، اما فقط اوضاع را بدتر کرد. او نیز پر از کینه و درد شد و تلخ و خشمگین شد. ژن، ماری و من روزه گرفتیم، نماز خواندیم و صحبت کردیم.
دعا می کردم که خداوند ژن را درست کند. من آنقدر نابینا بودم که مطمئن بودم کامل هستم بعد از یک سال یا بیشتر، نشسته بودم و مشغول خواندن مزمور ۹۱ بودم. همیشه آن را دوست داشتم، اما ناگهان مثل یک سطل آب یخ به من برخورد کرد.
دعا نویسی یعنی چه
دعا نویسی یعنی چه : مزامیر برای من درست نبود. آرامش نداشتم و همیشه عصبانی و بد خلق بودم. من (زمانی که شیطان شما را متقاعد می کند که به دیگران به عنوان مشکل نگاه کنید) حتی شروع به تعجب کردم که آیا خدا فقط با من بد رفتار می کند.
روی کاناپه نشستم و شروع کردم به دعا کردن: “خدایا اگر به من کمک نکنی امشب از کلیسا بیرون می روم و برای همیشه به دنیا می روم.” به خدا گفتم که وضعیت ژن بدتر از من است. او همه مشکلات من است خدا حرفش را قطع کرد و دوباره همان دعا را شروع کردم.
خدا دوباره گفت: “ژن را بگیر تا برایت دعای نجات کند”. من در مورد اینکه کشیشان ما را رهایی دهند پرسیدم. خدا جواب نداد؛ انگار سایه یا حجابی را پایین کشیده بود.
از آنجایی که با عزم راسخ بودم دوباره شروع کردم “خدایا امشب باید کمکی داشته باشم، اگر به دستم نرسد، کاملاً استعفا می دهم. او گفت: “ژن را بگیر تا برایت دعا کند.” خدا خشن نبود، محکوم هم نبود.
به نظر می رسید از اینکه من بالاخره درخواست کمک کرده بودم خوشحال بود و واقعاً منظورم این بود. نمی دانم رهایی چیست؛ نمیدونم چجوری اینکارو بکنم.
بعد از کلی بحث تصمیم گرفتیم بریم تو اتاق خواب و وسط تخت بشینیم روبروی هم نشسته بودیم،جین شروع کرد به دعا کردن و ذهنم شروع به سرگردانی کرد.او دعا کرد.
مدتی زبان زدم و شروع کردم به گفتن جملات عجیبی مانند «تو به نام عیسی از همسرم بیرون می آیی.» یک چیز را به خوبی به خاطر دارم این بود که در ابتدا که نام هر دیو نامگذاری می شد.
فکر می کردم: «من نمی دانم. همانطور که او “رد کردن” را صدا زد، روحالقدس به من نشان میداد که چگونه این ارواح وارد من شدهاند، و چگونه مرا در تمام تلاشها برای اینکه خودم باشم، کنترل و مقید کردهاند.
طرد شدن باعث شد تا من از اهدافم در زندگی فاصله نگیرم. بیشتر باعث می شد به دلیل ترس از مخالفت یا رد کردن طرف مقابل من و ایده ام، آنچه را که خدا گفته است انجام ندهم. من به تنهایی این کار را انجام دادم.
بعد تلخی آمد؛ من حتی هرگز خودم را تلخ نمی دانستم این حاکم، من نفرت، خشونت و خشم را دیدم. من ۱۴۵ مشکل زیادی با خلق و خوی داشتم. نه اینکه همیشه خشن بودم، برعکس به ندرت از ناظر عصبانی می شدم.
وقتی عصبانی میشدم یا عصبانی میشدم، شوهر و فرزندانم معمولاً جای مناسبتری پیدا میکردند. هنگام نامگذاری، فکر کردم که مطمئناً این روحیه را ندارم. همانطور که او دوباره آن را صدا کرد، من مشتم را بالا بردم.
به پشت دستش کشیدم و سرفه و بلغم گرفتم. همانطور که این اتفاق می افتاد، به من نشان داده شد که چگونه تنها یک شورش واقعی وجود دارد، و آن به سوی خدا اشاره می کند. حتی اگر بگوییم “شوهرم راه خدا را قبول ندارد پس من می روم.
در پایان، هنگامی که ردیابی آن به عقب برمیگردد، عصیان در برابر خداست، زیرا خداوند دستورالعملهایی را در مورد چگونگی زندگی با یک همسر نجاتیافته داده است.
اگر خلاف شرایط باشد، خدا میگوید: “این است اراده خدا در مسیح عیسی درباره شما. در هر شرایطی، من از آن راضی هستم.” یکی از شورش های من بر ضد شرایط بود.
من همیشه چنین خانه های دوست داشتنی با اتاق های خالی داشتم، به طوری که جین همیشه یک دفتر داشت، و من همیشه یک اتاق خیاطی و صنایع دستی داشتم.
وقتی به اینجا آمدیم، جین یک خانه سه خوابه با تنها دو حمام خرید. دلیل او این بود که من نتوانستم اتاق خواب بایرون را تنظیم کنم. تلخ شدم گفتم: “بله، اما تو هنوز دفترت را داری؛ من اتاق ندارم.
دعا نویسی یعنی چه : تو همیشه به آنچه می خواهی می رسی.” و من سرکش تر شدم. وقتی برای اولین بار به اینجا نقل مکان کردم، از این خانه متنفر نبودم، اما کم کم این خانه به من سر زد. در ابتدا فقط چیزهایی بود که با هم جمع شده بودند.
بعد رشد کرد تا اینکه بیست و چهار ساعت شبانه روز از خانه متنفر شدم. سپس ناسپاسی من به شاخه های دیگر زندگی ام رسید. چرخ های من چرخ های یک کامیون کمپر بود. من دیگر از کامیون خوشم نمی آمد.
بعد از آن آمد، و سپس زندگی در این آب و هوای گرم و پر آلودگی با افرادی که نمی توانند انگلیسی خوب صحبت کنند. در مرحله بعد شخص ناسپاس شروع به سرزنش دیگران می کند حتی اگر تقصیر خود را به اندازه دیگران ببیند.
او به خودش دروغ می گوید تا جایی که حداقل از نظر او، طرف مقابل کاملاً مقصر باشد. خدا رفتار من را در پرتو نگرش خود به من نشان داد و به من گفت که می تواند حتی این خانه را نیز از بین ببرد.
که او آن را فراهم کرده بود و من از روزی او ناسپاس بودم. اوه من، این واقعا مرا هوشیار می کرد. پس از بیرون راندن این سه شیطان فرمانروای اصلی، اگر او دیو را بیرون می خواند، منصرف شدم.
من فقط موافقت کردم و از آن خلاص شدم. من عادت داشتم کارهایم را با بیشترین سرعت انجام دهم زیرا دوست نداشتم تنها در خانه باشم. بنابراین، من در سراسر این شهر گشتم و به دنبال گیاهان و پارچه برای کار در خانه بودم، اما هرگز روی آن کار نکردم.
من با زنان مسیحی دیگر دیدارهای زیادی انجام دادم که ضروری نیست. از آنجایی که نه ژن و نه من چیزی در مورد این چرخش وقایع نمی دانستیم، از خدا خواستم که به من بیاموزد تا به عقب برنگردم.
من بیشتر از تغییرات در ذهن و نگرش خود خوشم آمد. متوجه شدم که رومیان ۱۲ حاوی پاسخ من است. در آیه ۲ به من گفته شده است که با دستورات خدا ذهن و نگرش خود را تجدید کنم.
دعا نویسی یعنی چه : با این کار برای خودم ثابت می کردم که اراده خوب و پسندیده و کامل خداوند چیست. در پاسخ به اطاعت و تسلیم شما، خداوند به شما کمک می کند تا نگرش ها و عادات بد را تغییر دهید.