نوشتن دعا جهت عزیز شدن
نوشتن دعا جهت عزیز شدن | شروع گرفتن صفر تا صد 100% دعا و طلسم توسط بهترین استاد و 100% تضمینی , لطفا میزان اهمیت نوشتن دعا جهت عزیز شدن را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با نوشتن دعا جهت عزیز شدن را برای شما فراهم کنیم.۱۶ اسفند ۱۴۰۳
نوشتن دعا جهت عزیز شدن : عهد خدا را وفا نکردند و بر طبق شریعت او رفتار نکردند و کارهای او و شگفتی های او را که به آنها نشان داده بود فراموش کردند. اقدامات خدا برای محافظت و عنایت محبت آمیز در طول سفر به بیابان را بازگو می کند.
دعا خدا را در دل خود با درخواست غذا از خدا مطابق میل و اشتهای خود (خودخواهانه) وسوسه کردند. بله آنها بر ضد خدا صحبت کردند. گفتند: آیا خداوند میتواند سفرهای در بیابان فراهم کند؟
نوشتن دعا جهت عزیز شدن
نوشتن دعا جهت عزیز شدن : بیایید صادقانه به خود و انگیزه هایمان نگاه کنیم. ما می توانیم و باید از خود بپرسیم که آیا ما مانند این افراد نیستیم؟ آیا دل ما با خدا درست است؟ آیا واقعاً آنقدر به خدا اعتماد داریم که باور کنیم او همانطور که ما به او نیاز داریم با ما رفتار خواهد کرد؟
یا می خواهیم که او اکنون خواسته های ما را به ما بدهد؟ آیا ما در دعا چیزهایی را می خواهیم که خودخواهانه می خواهیم خواسته خودخواهانه خود را برآورده کنیم؟ اگر آنچه را که میخواهیم به دست نیاوریم، آیا خدا را متهم به شکست میکنیم در حالی که از نگاه کردن به شکست خود در عشق، اطاعت، اعتماد و خدمت به او خودداری میکنیم؟
آیا خدا به ما دستورالعمل های کافی در مورد چگونگی زندگی موفق مسیحی می دهد؟ پس چرا ما فقط این کار را نمی کنیم؟ من بر این باورم که اگر افرادی که خود را مسیحی میخوانند. همانطور که او دستور داده است زندگی کنند، نجاتیافتهها برای به دست آوردن رستگاری بر در میکوبند. ما به عنوان یک مسیحی به زره دسترسی داریم و کمان هایی برای حمل داریم، اما آیا از زره خود استفاده می کنیم یا به کمانمان شلیک می کنیم؟
عیسی مسیح زره ما را فراهم کرده است. اف. ۶:۱۱-۱۸، زره کامل خدا را بپوشید (زره یک سرباز سنگین مسلح که خدا فراهم میکند)، تا بتوانید با موفقیت در برابر همه راهبردها و فریبکاریهای شیطان بایستید. اکثر مسیحیان که من می شناسم حتی نمی دانند که حریفی دارند یا نیاز به استفاده از زره یا کمان دارند. پس نتیجه می گیرند که نیازی به دانستن استراتژی ها و برنامه های شیطان ندارند.
بنابراین در حالی که آنها وانمود می کنند که او وجود ندارد، شیطان به آرامی روح آنها، فرزندانشان، سلامت آنها و غیره را می خورد. تنها در این صورت است که ۵۰۶ خود را به هم می زنند تا ببینند مشکل چیست. و سپس دوباره به خواب می روند و تعجب می کنند که چرا نزدیک ترین و عزیزترین چیز را از دست داده اند. یک بار چند سال پیش صحنه ای در ذهنم گذشت. در زمان این مکاشفه من فکر می کردم که واقعاً خدا را خدمت می کنم.
من خیلی نگران بچه های گم شده بودم. تلاش ها و افکار زیادی برای کمک به دیگران انجام شد. اکنون می دانم که خدا از ما می خواهد که به دیگران کمک کنیم.
نوشتن دعا جهت عزیز شدن : اما شیطان در متقاعد کردن ما بسیار باهوش است که اگر ما به دیگران کمک کنیم، خدا از ما مراقبت خواهد کرد. من از کشیشان خواسته ام که از این جمله برای من استفاده کنند تا مرا به کار در تاکستان هایشان وادار کنند – اما این تاکستان خدا نبود.
تقریباً خیلی دیر از فریب خود بیدار شدم. در این صحنه من در برابر عرش خدا ایستاده بودم. من خیلی به زندگیم افتخار می کردم و انتظار داشتم که او واقعاً از من راضی باشد. من با گروه بسیار بزرگی از کودکانی که در آوردنشان به خداوند نقش داشتهام، آنجا ایستاده بودم. من شروع به احساس کردم که چیزی بسیار بسیار اشتباه است. به نظر می رسید خدا به شدت از من ناراضی است.
این سوال را شنیدم ماری کجاست؟ شروع کردم به جستجوی او که مطمئن بودم در گروه است. بالاخره پیداش کردم او در گروه نبود. همانطور که او به لبه گروه آمد و به خدا نگاه کرد، دیدم که او به سمت دیگری اشاره می کند. من نمی توانم تمام احساساتی را که احساس کردم به شما بگویم. تمام غرور من با شرم و شکست جایگزین شد. همانطور که شنیدم ماری تنها کسی است که مسئولیت او به من سپرده شده است.
او به من سپرده شده بود تا دوستش داشته باشم و راهنمایی کنم، اما من از آنچه به من داده شده بود اجتناب کرده بودم و به دنبال کار دیگری بودم. من قرار بود بزرگترین ریشهدار و یکی از مهمترین معلمان او باشم. من از آن نقطه شروع کردم به توبه کردن (تغییر جهت کامل و رفتن به راه دیگر) و طلب علم از خدا که چگونه باید در کار او عمل کنم. میخواهم به شما بگویم که مشکل حل شد و همه ما همیشه با خوشی زندگی کردیم، اما اینطور نبود.
آنچه در پی داشت سالها درد دل و درد روحی بود، اما یک روز متوجه شدم که همه چیز کمی شروع به مرتب شدن کرده است. یک دوره زمانی احتمالاً ده ساله لازم بود تا ما با پیروی از رهبری خداوند بتوانیم کارهای شیطان را در این زمینه خنثی کنیم. نوری از نور دیده بودم و قرار نبود آن را رها کنم. دستم روی گاوآهن بود که دیگر رها نکنم. من تمام آیات کتاب مقدس را در مورد مادران و دختران جستجو کردم و شروع به تصحیح افکار و اعمالم کردم. اگر بخواهم تغییری در رابطه مان ببینم باید از خدا اطاعت کنم.
همچنین متوجه شدم که دیگر نمی توانم شکست خود را به عنوان یک مادر به گردن هیچ کس جز خودم بیاندازم. اینها برخی از نیروهای معنوی در این مورد هستند.
نوشتن دعا جهت عزیز شدن : جهل، نارضایتی، طرد، بی حرمتی به خدا، بی مهری طبیعی، دوری از وظایف خدا، خودخواهی، تنبلی، متکبر، طمع به پذیرش، شکاف نسلی، رها شدن، تلخی و… شورش