دعا برای رفع ظالم
دعا برای رفع ظالم | شروع گرفتن صفر تا صد 100% دعا و طلسم توسط بهترین استاد و 100% تضمینی , لطفا میزان اهمیت دعا برای رفع ظالم را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با دعا برای رفع ظالم را برای شما فراهم کنیم.۱۶ اسفند ۱۴۰۳
دعا برای رفع ظالم : به نظر من این طغیان داستان های کوتاه نه تنها به عنوان مرحله ای از رشد ادبی، بلکه به عنوان مرحله ای از رشد تک تک نویسندگان مربوطه بود. اکنون مشاهده هرگونه انتقاد کافی از داستان های کوتاه به زبان انگلیسی کاملاً غیرعادی است. نمیدانم کاهش داستاننویسی تا کجا ممکن است به این دلیل نباشد.
دعا نوع هنرمندی پاسخهای انسانی میطلبد، و تعداد کمی از مردان میتوانند صرفاً برای چک و سکوت ناشر بنویسند، هر چند این چک اطمینانبخش باشد. میلیونر دیوانه ای که دستور سوزاندن شاهکارها را می داد، خرید آنها غیرممکن بود. به ندرت هیچ هنرمندی در انتخاب بین پول و توجه تردید خواهد کرد. و اساساً برای آخرین و بهترین نوع دستمزد بود که داستان های کوتاه دهه نود نوشته شد. مردم به طرز فوق العاده ای در مورد آنها صحبت کردند، آنها را مقایسه کردند و آنها را رتبه بندی کردند.
دعا برای رفع ظالم
دعا برای رفع ظالم : من ممکن است تسلیم ناتوانی های دوران میانسالی شده باشم، اما فکر نمی کنم دهه کنونی بتواند مشابهی با این فهرست ایجاد کند، یا نکته قابل توجه این که دستاوردهای بعدی در این زمینه هیچ یک از بازماندگان آن زمان، با تنها استثنای جوزف کنراد را می توان با کارهایی که آنها قبل از سال ۱۹۰۰ انجام دادند مقایسه کرد.
این چیزی بود که اهمیت داشت. البته همه اینها صحبت های خوبی نبود، و ما در آن زمان، مانند اکنون، از «منتقد پیشینی» رنج بردیم. درست همانطور که امروزه او اعلام می کند که کار فلان نمایشنامه نویس بسیار سرگرم کننده و لذت بخش است، اما “این یک نمایشنامه نیست”، ما در مورد داستان کوتاه صحبت های زیادی انجام دادیم.
و خود را با انواع استانداردهای دلخواه سنجیده ایم. این تمایل وجود داشت که با داستان کوتاه طوری برخورد شود که گویی به اندازه غزل شکلی قابل تعریف است، به جای اینکه دقیقاً همان چیزی باشد که هر شهامت و تخیل می تواند در بیست دقیقه خواندن یا بیشتر بگوید. این یا آقای ادوارد گارنت یا آقای جورج مور با حالتی شدید ضد کیپلینگ بودند که تمایز بین داستان کوتاه و حکایت را ابداع کردند. داستان کوتاه بود. حکایت لعنتی بود این یک اظهار نظر کاملاً جهنمی بود، زیرا اجازه دفاع را نمی داد.
احمق ها آن را گرفتند و آزادانه از آن استفاده کردند. هیچ چیز در زمینه تلاش هنری به اندازه اصطلاح سوء استفاده مخرب نیست. هرکسی میتواند درباره هر داستان کوتاهی بگوید: «حکایتی صرف»، همانطور که هر کسی میتواند بگوید «نامنسجم!» از هر رمان یا هر سوناتی که از روی مطالعه یکنواخت نیست. رکود شور و شوق برای این فرم فشرده و سرگرمکننده در ذهن من با آن انتساب دلسردکننده همراه است.
آدم احساس ناامیدانهای میکرد به اتهامی فلجکننده و بیپاسخ، و آسودگی و شادیاش در باغ خیالهایش بیشتر و بیشتر از ترس آن خدشهدار میشد. در ذهن آدمی رخنه کرد، پریشانی مبهم و غیرقابل انکار مثل مه دریا در یک صبح بهاری، و در حال حاضر می لرزید و می خواست به داخل خانه برود.این سرنوشت پوچ نویسنده تخیلی است که به این ترتیب باید نسبت به شرایط جوی حساس باشد.
اما پس از مرگ کسی به عنوان سازنده، ممکن است همچنان به عنوان یک منتقد زندگی کند، و من اعتراف می کنم که در این زمینه مانند هر زمینه هنری، همه طرفدار سستی و تنوع هستم. اصرار بر اشکال سفت و سخت و یگانگی های سخت به نظر من واکنش غریزی افراد عقیم علیه بارور است. این مرد خسته با سردرد است که برای یک اثر هنری ارزشی قائل است که در آن وجود ندارد.
گمان میکنم این روزها برای هر منتقدی این است که از سوء هاضمه و قدردانی خسته رنج میبرد و تمایلی محافظهکارانه به قواعدی ایجاد میکند که بهطور خودکار اشکال فراوانتر و نامنظمتر را رد میکنند. اما این دنیا برای خستهها نیست و در درازمدت این جدید و نوع جدید است که اهمیت دارد. من به هیچ وجه از تشخیص هر نوع سخت و سریعی برای داستان کوتاه امتناع می ورزم.
بیش از آن که هر گونه محدودیتی در آزادی تصویر کوچک اعتراف کنم. داستان کوتاه داستانی تخیلی است که ممکن است در کمتر از یک ساعت خوانده شود، و بهطوری که تکاندهنده و لذت بخش باشد، فرقی نمیکند به اندازه چاپ ژاپنی حشرات که از نزدیک بین ساقههای علف دیده میشود، «بیاهمیت» باشد، یا بزرگ به عنوان چشم انداز دشت ایتالیا از نمی کند.
دعا برای رفع ظالم : که انسانی باشد یا غیرانسانی، یا اینکه شما را در فکر عمیق یا درخشان، اما سطحی خشنود رها کند. برخی از کارها به عنوان داستان کوتاه آسانتر از دیگران و به وفور انجام می شود، اما یکی از لذت های فراوان داستان کوتاه دستیابی به غیرممکن است. به هر حال، این تصور نویسنده کنونی از هنر داستان کوتاه، به عنوان هنر شادی آور ساختن چیزی بسیار درخشان و تکان دهنده است.
ممکن است وحشتناک یا رقت انگیز یا خنده دار یا زیبا یا عمیقاً روشنگر باشد، فقط این ضروری است که باید از پانزده تا پنجاه دقیقه طول بکشد تا با صدای بلند بخوانید. بقیه فقط هر اختراع و تخیل و خلق و خوی است – چشم اندازی از اسلایدهای روغنی در یک روز شلوغ یا جهان های بی سابقه. در آن روحیه انتظارات متفرقه باید این داستان ها را دریافت کرد. هر یک به خودی خود یک چیز در نظر گرفته شده است.
و اگر خیلی ناسپاسی از ناشران مهربان و مبتکر نباشد، اعتراف میکنم که ترجیح میدهم هر کدام را به تنهایی و گرانقیمت چاپ شده ببینم و در یک جلد کاغذ قهوهای قهوهای بگذارم تا در اتاقی بر خلاف نیازهای یک کنجکاوی معمولی دراز بکشم. و من ترجیح میدهم این جلد در اتاقهای نقاهتگاهها و دندانپزشکیها و قطارهای راهآهن پیدا شود تا در مطالعات آقایان.
من ترجیح میدهم دوباره آن را غوطهور کنم تا اینکه بهشدت کامل بخوانم. اساساً این اختراعات متفرقه ای است که نوشتن بسیاری از آنها بسیار دلپذیر بود. و اگر برخی از آنها طراوت بخش و قابل خواندن باشد، پایان آن بیشتر از آن است. اکنون همه آنها را دوباره خوانده ام و خوشحالم که فکر می کنم آنها را نوشته ام. من آنها را دوست دارم، اما نمی توانم بگویم که تداعی های شادی های قدیمی چقدر به آنها طعم می دهد.
دعا برای رفع ظالم : من هیچ ادعایی برای آنها ندارم و هیچ عذرخواهی نمی کنم. تا زمانی که مردم آنها را بخوانند خوانده خواهند شد. چیزهایی که نوشته شده یا زنده میشوند یا میمیرند. هیچ حالت میانی عذرخواهی وجود ندارد، مگر اینکه محل قضاوت فریبکاران دانشگاهی باشد. ممکن است اضافه کنم که سعی کردهام برای اکثر این داستانها تاریخ تعیین کنم، اما آنها به ترتیب زمانی دقیق تنظیم نشدهاند.