دعا برای ضرر نکردن در معامله
دعا برای ضرر نکردن در معامله | شروع گرفتن صفر تا صد 100% دعا و طلسم توسط بهترین استاد و 100% تضمینی , لطفا میزان اهمیت دعا برای ضرر نکردن در معامله را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با دعا برای ضرر نکردن در معامله را برای شما فراهم کنیم.۲۰ اسفند ۱۴۰۳
دعا برای ضرر نکردن در معامله : من به یاد نمی آورم که تا به حال با موردی برخورد کرده باشم که در یک موضوع ساده و خداپسندانه و از همه جهات کتاب مقدس چنین چیزی رخ داده باشد. به طور کلی یک گناه یا موارد دیگر مرتبط با آن وجود داشت. اگر من ضامن شوم، با وجود آنچه خداوند در کلام خود به من فرموده است، آیا در چنین موقعیتی هستم که از دعوت من برای انجام تعهدات کسی که برای او ضامن خواهم بود، کسی آسیب نبیند؟ در بیشتر موارد این به تنهایی باید فرد را از آن دور نگه دارد. اگر باز هم ضامن شوم، مقدار مالی که مسؤول می شوم باید آنقدر در اختیار من باشد.
دعا که بتوانم هر وقت خواستم آن را تهیه کنم تا نام خداوند اهانت نشود. اما اگر این امکان وجود داشته باشد که تعهدات شخصی را که به جای او بایستم انجام دهم، آیا اراده خداوند است که اموالم را در این راه خرج کنم؟ آیا اراده او این نیست که اموال من در راه دیگری خرج شود؟ چگونه می توانم کلام ساده خداوند را که برعکس است.
دعا برای ضرر نکردن در معامله
دعا برای ضرر نکردن در معامله : و ممکن است مطمئن باشد که هرگز نباید از او خواسته شود تا پول را بپردازد. اما خداوند، دوست وفادار، به قول خودش به ما میگوید که تنها راه «مطمئن شدن» در چنین موضوعی «نفرت از ضامن» است. در صورتی که از من برای وثیقه گرفتن برای دیگری خواسته شود، نکات زیر به نظر من مهم است: ۱. کسی که می خواهد من برای او ضامن شوم چه چیزی را ملزم به نیاز به ضامن می کند؟ آیا واقعاً دلیل خوبی است که در آن از من خواسته می شود تا ضامن شوم.
پشت سر بگذارم، حتی اگر چهار نکته اول به طور رضایت بخشی حل شود؟ تا به امروز مایحتاج ما در مدارس روزانه با سیزده کمک کوچک و با اهدای هشت پوند از تامین می شد. امروز پانزده پوند دریافت کردم. وقتی این رسید، برای مدارس روزانه یک پنی هم در دست نبود، در حالی که دو روز بعد حدود هفت پوند نیاز بود. این پول از فاصله قابل توجهی و از طرف برادری که قبلاً هرگز در این کار کمک نکرده بود، به دست آمد، که به موجب آن خداوند از نو نشان میدهد که چگونه به راحتی میتواند یاوران جدیدی پیدا کند.
برای تشویق مؤمنانی که با داشتن خویشاوندان و دوستانی که ایمان نیاورده اند محاکمه می شوند، شرایط زیر را بیان می کنم که حقیقت آن را می دانم. بارون فون کی، که در کشور خود من، پادشاهی پروس زندگی می کرد، سال ها شاگرد خداوند عیسی بود. حتی در آغاز این قرن، زمانی که تقریباً تاریکی جهانی یا حتی کافر آشکار در سراسر قاره اروپا گسترش یافت، او خداوند عیسی را میشناخت. و هنگامی که در حدود سال ۱۸۰۶ در سیلسیا در میان هزاران بافنده بزرگترین پریشانی رخ داد.
این مرد مبارک خدا گام کریمانه زیر را برای پروردگار و استاد خود برداشت. از آنجایی که بافندگان هیچ شغلی نداشتند، و تمام قاره به دلیل شغل ناپلئون تقریباً در وضعیت ناآرامی قرار داشت، به نظر او خواست خداوند این بود که او باید از دارایی بسیار قابل توجه خود برای تجهیز این بافندگان فقیر برای کار استفاده کند. آنها را از بزرگترین فقر نجات دهید، اگرچه در انجام این کار نه تنها هیچ چشم انداز منفعتی وجود نداشت.
بلکه چشم انداز حتمی از دست دادن بسیار زیاد بود. بنابراین او برای حدود شش هزار بافنده شغل پیدا کرد. اما او به این راضی نبود. در حالی که نانی را می داد که از بین می رود، او همچنین در پی خدمت به روح این بافندگان بود. برای این منظور، او در پی آن بود که مؤمنان را ناظر این دغدغه عظیم بافندگی قرار دهد، و نه تنها مراقب بود که بافندگان در امور معنوی آموزش ببینند.
بلکه خود نیز حقیقت را در برابر آنها قرار داد. بدین ترتیب مدتی ادامه یافت تا سرانجام به دلیل از دست دادن رئیس[۲۰۴] قسمتی از اموالش، ناچار شد به فکر واگذاری آن باشد. اما در این زمان این عمل گرانبهای رحمت خود را به قدری نزد دولت ستوده بود که توسط آنها پذیرفته شد و تا زمان تغییر زمان ادامه یافت. بارون فون کی، با این حال، تا زمانی که این نگرانی وجود داشت، به عنوان مدیر کل آن منصوب شد.
دعا برای ضرر نکردن در معامله : این عزیز خدا به این قانع نشد. او برای بهبود وضعیت دنیوی و روحی زندانیان به کشورهای بسیاری سفر کرد تا از زندان ها بازدید کند، و از دیگر کارهایی که برای خداوند می خواست انجام دهد، به ویژه این بود: او در حین تحصیل به دانش آموزان فقیر کمک می کرد. دانشگاه برلین، مخصوصاً کسانی که به اصطلاح الهیات خوانده اند تا به آنها دسترسی داشته باشند و آنها را برای خداوند به دست آورند.روزی مرد جوان با استعدادی که پدرش در برسلاو زندگی میکرد، جایی که دانشگاهی نیز وجود دارد.
از مهربانی بارون سالخورده با دانشآموزان شنید و به همین دلیل به او نامه نوشت و از او خواست که به او کمک کند، زیرا پدرش نمیتوانست خوب باشد. استطاعت حمایت بیشتر از او را داشته باشید، و فرزندان دیگری برای تامین هزینه داشته باشید. مدت کوتاهی بعد، تی. جوان پاسخ مهربانانه ای از بارون دریافت کرد و از او دعوت کرد به برلین بیاید. اما، قبل از رسیدن این نامه، دانشجوی جوان شنیده بود.
که بارون فون کی یک دیندار یا عارف است، همانطور که مؤمنان واقعی در آلمان تحقیرآمیز خوانده می شوند. و از آنجایی که تی. جوان دارای یک چرخش بسیار فلسفی بود، درباره همه چیز استدلال می کرد، حقیقت وحی را زیر سوال می برد، بله، با شک و تردید، وجود خدا را زیر سوال می برد، از احتمال رفتن به بارون پیر بسیار خوشش نمی آمد. با این حال، او فکر می کرد که می تواند تلاش کند، و اگر آن را دوست نداشت، مجبور نبود با او در ارتباط باقی بماند. او در روزی وارد برلین شد.
که بازنگری زیادی در مورد سربازان انجام شد و با توجه به این موضوع، شروع به صحبت در مورد آن با مباشر بارون کرد. اما مباشر، چون مؤمن بود، پیش از آنکه شاگرد جوان از آن آگاه شود، گفتگو را به امور معنوی معطوف کرد.
دعا برای ضرر نکردن در معامله : و با این حال نمی توانست بگوید که مجبور شده است. او موضوع دیگری را آغاز کرد، و موضوع سوم را، اما با این حال همیشه در حال حاضر دوباره به امور معنوی می رسید.