دعای خیر برای دوستان خوب
دعای خیر برای دوستان خوب | شروع گرفتن صفر تا صد 100% دعا و طلسم توسط بهترین استاد و 100% تضمینی , لطفا میزان اهمیت دعای خیر برای دوستان خوب را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با دعای خیر برای دوستان خوب را برای شما فراهم کنیم.۱۸ اسفند ۱۴۰۳
دعای خیر برای دوستان خوب : تعداد کسانی که به این پدیده شهادت میدهند قابل توجه است. و اگرچه مقدار آنچه درک می شد بر اساس میزان پذیرش موضوع در هر مورد متفاوت بود، شواهد همه از نظر ویژگی پدیده ها کاملاً منطبق است. برخی فقط نور را دیدند. دیگران شکل را در میان آن متمایز کردند. همه صدا را شنیدند و بوی خاکی شکلدهنده را درک کردند. پس از آنچه در جای دیگر گفتم.
دعا پذیرش زنان بیشتر از مردان بود، جای تعجب ندارد. برتری سیستم سمپاتیک در آنها برای توضیح این تفاوت کافی است. فردریکا فولن، اهل لوونشتاین، که هشت هفته با اسلینگر در یک سلول بود، شاهد همه پدیدهها بود، اگرچه تنها یک بار توانست شبح را در شکل انسانی کاملش ببیند، همانطور که دومی آن را دید. اما مکرراً با او صحبت می کرد و از او می خواست که زندگی خود را اصلاح کند و به یاد داشته باشید که این کسی بود که طعم مرگ را چشیده بود که به او این توصیه را می کرد. این شرایط بر او تأثیر زیادی داشت.
دعای خیر برای دوستان خوب
دعای خیر برای دوستان خوب : حتی وقتی به رختخواب رفته کلید را بیرون آورده، کاملاً باز بوده است.» در روز ۲۴، مادام مایر دوباره شب را در آنجا گذراند. اما در این موقع او فقط سایه سفیدی را دید که می آمد و می رفت و در کنار زن ایستاده بود و بی وقفه دعا می کرد. او هم صدای تکان دادن را شنید. در بین زندانیان و مقاماتی که برای مشاهده میرفتند.
وقتی یکی از آنها قسم می خورد، ظاهر همیشه ناخوشایند می شد، گلویشان را می گرفت و مجبورشان می کرد که دعا کنند. اغلب وقتی می آمد یا می رفت، می گفتند صدای پرواز کبوتر است. کاترین سین، اهل ماینفلس، به مدت دو هفته در اتاق مجاور محبوس بود.پس از آزادی، او توسط وزیر محلهاش بازجویی شد و او را برکنار کرد که چیزی از اسلینگر یا شبح نمیدانست. “اما هر شب که کاملاً تنها بودم، صدای خش خش و سر و صدایی از پنجره می شنیدم که فقط به گذرگاه نگاه می کرد. من احساس کردم و شنیدم.
اگرچه نمی توانستم کسی را ببینم، که یک نفر در اتاق حرکت می کند. این صداها با باد خنک همراه بود، اگرچه مکان از نزدیک بسته بود. همچنین صدایی شنیدم که گویی سنگریزه پرتاب شده است. اما هیچ کدام را در صبح پیدا نکردم. یک بار به نظرم رسید که دستی به نرمی روی پیشانی ام گذاشته شده است. من به خاطر این چیزها دوست نداشتم تنها بمانم و التماس کردم که با دیگران در اتاقی قرار بگیرم.
بنابراین من با اسلینگن و فولن قرار گرفتم. همینجا هم همینطور ادامه پیدا کرد و دربارهی روح به من گفتند. اما تنها نبودم، آنقدر نترسیدم. من اغلب صحبت های او را می شنیدم. توخالی و آهسته بود، مثل صدای انسان نبود. اما من به ندرت می توانستم کلمات را درک کنم. وقتی از زندان بیرون میرفت که معمولاً حدود پنج صبح بود.
میگفت: «دعا کن!» و وقتی این کار را میکرد، اضافه میکرد: «خداوند به شما اجر بدهد!» تا آخرین صبح او را به وضوح ندیدم. آنجا بود؛ سپس سایه سفیدی را دیدم که کنار تخت اسلینگر ایستاده بود. اگر من از تمام زندانیان کپی کنم، که تجربه اکثر مشابه موارد فوق است، خسته کننده خواهد بود. بنابراین من به ارائه چکیده ای از برجسته ترین جزئیات بسنده می کنم. آنها علاوه بر صدای ترق و قلق، خش خش کاغذ، راه رفتن، تکان دادن، تکان دادن پنجره ها و رختخواب هایشان، گاه فریاد ترسناکی می شنیدند.
و به ندرت روکش های تخت را از روی آنها می کشیدند. به نظر می رسد هدف روح است که خود را به این ترتیب برای کسانی که نمی تواند خود را در معرض دید قرار دهد، نشان دهد. و از آنجایی که این را می بینم که رختخواب را بیرون می کشم، و تخت را طوری بالا می برم که انگار یکی زیر آن است، که در موارد مختلف، خارجی و انگلیسی تکرار می شود، به این نتیجه می رسم که انگیزه یکسان است.
دعای خیر برای دوستان خوب : چند نفر از زنان صحبت او را شنیدند. همه این اسناد در گزارش دکتر کرنر به قضات موجود است. و او با گفتن این جمله نتیجه گیری می کند که هیچ شکی در این واقعیت وجود ندارد که الیزابت اسلینگر از این آزار و اذیت رنج می برد، با هر نامی که مردم می خواهند آنها را بخوانند. از جمله قابل توجه ترین پدیده ها، باز شدن واقعی یا ظاهری در است، به طوری که می توانند آنچه را در گذرگاه وجود دارد، ببینند.
اسلینگر گفت که روح اغلب توسط نور احاطه شده بود و چشمانش آتشین به نظر می رسید. و گاه با او دو بره می آمدند که گاه به صورت ستاره ظاهر می شدند. او اغلب اسلینگر را میگرفت و او را مینشست و دستهایش را روی هم میگذاشت تا بتواند دعا کند. و یک بار ظاهر شد که قلم و کاغذی از زیر لباسش برداشت و نوشت و آن را پوشیده روی او گذاشت. بسیار کنجکاو است.
که در دو نوبت، اسلینگر دکتر کرنر و جاستیس هاید را دید که با روح وارد شدند، در حالی که آنها در بدن نبودند، و هر دو بار هید در یک ابر سیاه پوشیده شده بود. شبح که از او پرسیده شد، به اسلینگر گفت که ابر نشان می دهد که مشکلی در راه است. چند روز بعد فرزندش بهطور غیرمنتظرهای مرد، و دکتر کرنر اکنون به یاد آورد که اولین باری که اسلینگر گفت که هید را به این شکل دیده است، پدرش بلافاصله پس از آن مرده بود. کرنر در هر دو بیمار شرکت کرد و بنابراین در نماد همراه شد.
فولن نیز این دو تصویر را دید و صحبت کرد و معتقد بود که یکی از آنها خود دکتر کرنر است. در موارد دیگر او غریبه هایی را دید که با روح وارد شدند، که بعد از آن، وقتی واقعاً وارد بدن شدند، او آنها را شناخت. به نظر می رسد این یک نوع نگاه دوم بوده است. دکتر ک. میگوید، فکر میکنم به اندازه کافی منصفانه است، که اگر اسلینگر تظاهر میکرد، هرگز به چیزی که خیلی غیرممکن به نظر میرسید جرأت نمیکرد.
دعای خیر برای دوستان خوب : و معاینه می شد و هر وسیله ای برای اطمینان از اینکه چیزی در اختیار او نبود که بتواند او را قادر به انجام هر نوع شعبده بازی کند وجود ندارد.