دعای جاودانگی مجرب
دعای جاودانگی مجرب | شروع گرفتن صفر تا صد 100% دعا و طلسم توسط بهترین استاد و 100% تضمینی , لطفا میزان اهمیت دعای جاودانگی مجرب را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با دعای جاودانگی مجرب را برای شما فراهم کنیم.۱۶ اسفند ۱۴۰۳
دعای جاودانگی مجرب : احساس کردم که مدیتیشن در حال شفای انواع آسیب های دیگر است که من حتی از آنها آگاه نبودم. من فقط اجازه دادم همه چیز را در سطح بسیار ناخودآگاه مرتب کند.
دعا که دوست داشتم سادگی بود، این واقعیت که مجبور نبودم فکر کنم. و بنابراین، خیلی آرام، یک چیز در یک زمان مرتب شد. من کل فرآیند را بسیار ملایم یافتم.
دعای جاودانگی مجرب
دعای جاودانگی مجرب : این احساسات می آمدند و بعد می رفتند. من خودم را به عنوان یک شخص احساس می کردم، نه فقط از احساساتم. و با آن متوجه شدم که می توانم برای حرکات کششی طولانی تری تمرکز کنم.
برای من، بلافاصله به غمی که با آن دست و پنجه نرم می کردم کمک کرد، اما در بسیاری از سطوح دیگر نیز مفید یافتم. هنگامی که به آن فضا دادم. به نوعی، مدیتیشن به من نشان داد که چگونه غم را به عنوان یک احساس بپذیرم و سپس آن را رها کنم. فکر می کنم این به من اجازه داد تا خودم را از غم و اندوه جدا کنم تا به من نچسبد.
قبلاً همیشه فکر می کردم، خدای من، باید بلند شوم، باید این کار را انجام دهم، زیرا وقتی اندرو مریض بود، تمام مدت فکر می کردم: آیا او سیر شده است؟ آیا او داروهایش را خورده است؟ آیا این کار را کرده اید؟ تو آن کار را کردی؟ این پرسش مداوم به تدریج شروع به کاهش کرد، و به زودی احساس کردم که واقعاً می توانم بنشینم و باشم.
متوجه شدم که برای پیاده روی طولانی تر می روم. همه چیز معنادارتر شد و من در واقع می توانستم از چیزها لذت ببرم. هنوز به نظرم نگاه کردن به آینده بسیار دردناک است. همه چیز بسیار حاضر شده بود، اما در واقع، من فکر می کنم که خوب بود. به جای اینکه نگران این باشم که فردا یا هفته آینده یا سال آینده چه اتفاقی می افتد، فقط می خواستم باشم.
قبلاً از مواجهه با واقعیت میترسیدم، بنابراین همیشه سعی میکردم فرار کنم. من در آن نقطه خیلی زمین گیر نبودم – هنوز در هوا بودم. بخشی از من نمی خواست آن را رها کند، زیرا فکر می کردم وقتی این کار را کردم، باید اندرو را رها کنم. اما واقعاً رها کردن اندرو مرا آزاد کرد.
من با استادی آشنا شدم که بومی آمریکایی است و فرهنگ او ارواح و مرگ را ارج می نهد. ما سه نفر و او این مراسم آتش را انجام دادیم. عکسی از اندرو در آنجا داشتیم و زندگی او را گرامی داشتیم. می توانم بگویم که از آن زمان درها به روی من باز شد.
احساس میکردم واضحتر، متمرکزتر، کمی زمینگیرتر – انگار داشتم به بدنم برمیگشتم. در تابستان پس از مرگ اندرو، من و دختران به کانادا رفتیم.
جایی که او اصالتاً اهل آن بود. به کوه های راکی رفتیم و پیاده روی کردیم و کمپ زدیم. روی قلههای کوه و کنار دریاچهها مدیتیشن میکردیم و وقتی به خانه آمدیم، تغییر کردیم.
دختران جایی در درون خود پیدا کرده بودند که همیشه آنجاست، که می توانند در هنگام مدیتیشن به آنجا بروند. ایزی حتی سعی کرد ایده مدیتیشن را به مدرسه خود ارائه دهد. او با همه معلمان ملاقات کرد، اما آنها محدودیت های زیادی را اعمال کردند که کار نکرد. برای من، فکر میکنم دوباره شروع به یافتن روحیه و اعتماد خودم کردهام.
چیزی که زیاد پیش می آید، نیاز به رهاسازی الگوهای رفتاری قدیمی است که دیگر در زندگی من مرتبط نیستند. فکر میکنم این به خاطر مدیتیشن است.
دعای جاودانگی مجرب : آزادی گفتن: «در واقع، من دیگر به آن الگوها نیازی ندارم، آنها به من خدمت نمیکنند.» این در مورد مهار هر چیزی است که اتفاق افتاده، جمع کردن همه آنها و حرکت دادن. آن را به یک حالت آرام از وجود.
اگر بخواهم در یک جمله بگویم مدیتیشن چه کاری برای من انجام داد، باید بگویم که مرا به خانه بازگرداند. من را دوباره با انسانیتم پیوند داد. یک درخت دوست داشتنی در نزدیکی خانه ما وجود دارد که در طوفان آسیب دید. نیمی از آن به زمین افتاده بود. در چهار سال گذشته، من شاهد بازگشت آن به زندگی بودم. کاملاً وجود دارد.
سالم است؛ زنده مانده است. و من هم همینطور. جشن زندگی و مرگ هتی یک سفر معنوی واقعی را در اطراف مرگ اندرو پشت سر گذاشت. من خیلی خوشحالم که بعداً از طریق تشریفات او توانست زندگی او را جشن بگیرد و به او احترام بگذارد. نیاز واقعی برای جشن گرفتن زندگی و همچنین سوگواری در گذشت آن وجود دارد.
البته، وقتی کسی می میرد، احساس غم زیادی می کنیم، اما رفتن او همچنین فرصتی است برای جشن گرفتن همه چیزهایی که آنها بودند. همه چیزهایی که با او به اشتراک گذاشتیم، همه چیزهایی که به ما کمک کردند ببینیم و به ما دادند، و همه چیزهایی که ما داشتند.
به آنها داد. وقتی زندگی را از یک مکان جشن می گذرانیم، متوجه می شویم که همه ما می توانیم چیزی به یکدیگر بدهیم یا به یکدیگر بیاموزیم. زیرا همه ما به هم متصل هستیم. اگر خودمان را به روی آن درسها و آن تجربیات مشترک باز کنیم، آنگاه احساس کاملتر و کاملتر خواهیم کرد.
وقتی عزیزانمان می میرند، کمتر احساس از دست دادن می کنیم، زیرا در وهله اول معنای واقعی بودن آنها در اینجا را درک می کنیم. گفته شد. هتی کارهای شفابخش زیادی داشت. او برای مدت طولانی با مدیریت خانواده اش در یک دوران آسیب زا کنار آمده بود و تحت چنان استرس مزمنی قرار داشت که تقریباً فراموش کرده بود چگونه از خود مراقبت کند.
او آسیب پذیر بود و از این آسیب پذیری می ترسید و بنابراین نمی توانست اعتماد کند. در واقع، آسیب پذیری شگفت انگیزترین چیز است، اگر فقط بتوانیم آن را در آغوش بگیریم.
دعای جاودانگی مجرب : این ضعف نیست، قدرت است. این واقعی است، و این چیزی است که ما گاهی اوقات هستیم. اگر خودمان را ببندیم – اگر از فقدان قدرت درک شده ناشی از آسیب پذیری می ترسیم.