دعانویسی و طلسمات
دعانویسی و طلسمات | شروع گرفتن صفر تا صد 100% دعا و طلسم توسط بهترین استاد و 100% تضمینی , لطفا میزان اهمیت دعانویسی و طلسمات را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با دعانویسی و طلسمات را برای شما فراهم کنیم.۱۶ اسفند ۱۴۰۳
دعانویسی و طلسمات : در مورد آگاهی معنوی – بخشی که سوال می پرسد و شواهد را می طلبد – هیچ مدرکی صلاحیت یا مرتبط نیست مگر آن چیزی که معنوی باشد. تنها چیزی که بالاتر از ماده و بالاتر از منطق است شنیده می شود. زیرا موضوع بحث وجود و شخصیت یک خدای روحانی و ماوراء طبیعی است.
دعا خود روح با روح ما شهادت می دهد. این کار باید به روشی معنوی یا ماوراء طبیعی انجام شود، یا اصلاً نمی توان آن را انجام داد. چیلتون شریعت یهود و پیامبران چیزی از خدا به عنوان پدر می دانند.
دعانویسی و طلسمات
دعانویسی و طلسمات : نگاههای گاهبهگاه و ناقص و در عین حال آرامشبخشی که آنها از حقیقت بزرگ پدر بودن خدا و پسر بودن ما داشتند. مسیح با این اصل اساسی پایه و اساس دعا را عمیق و محکم می گذارد. قانون دعا، حق دعا، بر فرزند پسری استوار است. “پدر ما” ما را به نزدیک ترین رابطه با خدا می رساند.
نماز رویکرد کودک است، التماس کودک، حق کودک است. این قانون دعاست که به بالا نگاه می کند، که چشم را به سوی «پدر ما که در بهشتی» بالا می برد. خانه پدر ما خانه ما در بهشت است.
شهروندی بهشتی و دلتنگی بهشتی در نماز است; دعا توسلی است از پستی، از پوچی، از نیاز زمین، به بلندی، پری و بسوی بهشت. دعا چشم و دل را با آرزوی فرزند و اعتماد فرزند و امید فرزند به بهشت می گرداند.
مقدس کردن نام خدا، گفتن آن با نفس بند آمده، مقدس نگه داشتن آن، این نیز متعلق به دعا است. در این رابطه می توان گفت که لازم است برای رستگاری کودکان، وجوب نماز را به آنها دیکته کنیم.
اما افسوس! متأسفانه تصور می شود که کافی است به آنها بگوییم بهشت و جهنم وجود دارد. که باید از مکان دوم دوری کنند و به دنبال رسیدن به اولی باشند. با این حال به آنها ساده ترین راه برای رسیدن به رستگاری آموزش داده نشده است.
تنها راه رسیدن به بهشت، راه نماز است، دعای قلبی که هرکس قادر به انجام آن است. این دعا، نه از طریق استدلالهایی که ثمره مطالعه یا تمرین تخیل است، ذهن را پر از اشیاء شگفتانگیز میکند.
اما نمیتواند رستگاری را حل کند، بلکه دعای ساده و محرمانه کودک به پدرش است. بهشت. فقر روح در دعای واقعی وارد می شود. “خوشا به حال فقیران در روح، زیرا ملکوت آسمان از آن آنهاست.” «فقیر» یعنی فقرا، گدایان، کسانی که از فضل دیگران زندگی می کنند، که با گدایی زندگی می کنند.
قوم مسیح با درخواست زندگی می کنند. “دعا نفس حیاتی مسیحیان است.” این ارث ثروتمند او است، سالیانه روزانه او. مسیح در مثال خود ماهیت و ضرورت دعا را نشان می دهد. همه جا اعلام می کند که هر که در این دنیا در مأموریت خداست، دعا می کند.
او مصداق بارز این اصل است که انسان هر چه بیشتر وقف خدا باشد نمازگزارتر می شود. هر چه انسان پیشگویی کند، روح پدر و پسر بیشتری داشته باشد، بیشتر دعا خواهد کرد.
و برعکس، درست است که هر چه بیشتر دعا کند، روح پدر و پسر بیشتری دریافت خواهد کرد. رویدادهای بزرگ و دورههای تاجگذاری زندگی عیسی را در دعا مییابیم – در آغاز خدمتش، در دوههای رود اردن، زمانی که روحالقدس بر او نازل شد.
دعانویسی و طلسمات : درست قبل از تغییر شکل و در باغ جتسیمانی. خوب است که کلمات پطرس در اینجا آمده است: “برای ما مثالی بگذارید که باید مراحل او را دنبال کنید.” در برخی از معجزات مسیح یک اصل مهم دعا وجود دارد. این ماهیت مترقی استجابت دعا است.
خداوند همیشه یکباره به دعا پاسخ کامل نمی دهد، بلکه به صورت تدریجی و گام به گام. مرقس ۸:۲۲ موردی را شرح می دهد که این حقیقت مهم را که اغلب نادیده گرفته می شود، نشان می دهد. «و او به بیتسایدا آمد و مردی نابینا را نزد او آوردند و از او التماس کردند که او را لمس کند.
و چون آب دهانش را بر چشمانش انداخت و دستانش را بر او نهاد، از او پرسید که آیا چیزی می بینی؟ “و او به بالا نگاه کرد و گفت: من مردان را مانند درختان می بینم که راه می روند.” «پس از آن دوباره دستهایش را بر چشمهایش گذاشت و او را به بالا نگاه کرد. و او احیا شد، و همه را به وضوح دید.»
به تنهایی او باید ما را گاهی از دنیا ببرد، جایی که بتواند همه ما را نزد خودش داشته باشد، و آنجا با ما صحبت کند و با ما برخورد کند. ما سه درمان در کوری داریم.
در زندگی خداوند ما که ماهیت کار خدا در اجابت دعا را نشان می دهد و تنوع بی پایان و قدرت مطلق کار او را نشان می دهد.در مورد اول مسیح تصادفاً بر مردی نابینا در اورشلیم آمد، گلی ساخت و آن را نرم کرد.
آب دهانش را بر چشمها مالید و سپس به مرد دستور داد که برود و در حوض سیلوام بشوید. هیچ کس، حتی مرد نابینا، در این مورد، درخواست درمان نکرد.
در مورد دوم، طرفینی که نابینا را میآورند، با دعای جدی برای درمان، آوردنشان را باز میگردانند. آنها از مسیح التماس می کنند که به سادگی او را لمس کند، گویی که ایمان آنها بار یک عملیات سنگین را از بین می برد.
اما او دست آن مرد را گرفت و او را به بیرون از شهر و جدا از مردم برد. به تنهایی و در خفا این کار قرار بود انجام شود. آب دهانش را روی چشمانش انداخت و دستانش را روی آن ها گذاشت. پاسخ کامل نبود، طلوع نور، بهبودی نسبی.
دعانویسی و طلسمات : اولین ارتباط مهربانانه اما بینایی نابسامان به او داد، ضربه دوم درمان را کامل کرد. ایمان تسلیم این مرد به تسلیم شدن خود به مسیح برای هدایت به خلوت و تنهایی، از ویژگیهای بارز درمان، و همچنین دریافت تدریجی بینایی، و لزوم سکته دوم برای اتمام کار کامل بود.