شماره دعانویس در بوشهر
شماره دعانویس در بوشهر | شروع گرفتن صفر تا صد 100% دعا و طلسم توسط بهترین استاد و 100% تضمینی , لطفا میزان اهمیت شماره دعانویس در بوشهر را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با شماره دعانویس در بوشهر را برای شما فراهم کنیم.۱۶ اسفند ۱۴۰۳
شماره دعانویس در بوشهر : می توانستی صدای آواز آن لاستیک های طاس را بشنوی. و به نظر می رسید که یکی از لاستیک ها آن را بلند کرد: “حالا می خواهی چه کار کنی؟
دعا ادامه دادم: «می بینید جناب شیطان، این فقط زمان خوبی است تا ثابت کنیم که خدا و کلام او صادق است. این فرصتی است برای من که به خدا ایمان بیاورم و پیشاپیش از پاسخ من تشکر می کنم! “و چون سوال را پرسیدی، من به آن پاسخ خواهم داد. از من پرسیدی که قرار است چه کار کنم. من دقیقاً به شما می گویم که قرار است چه کار کنم! من می خواهم به خانه بروم و بخوابم و بخوابم. مثل یک بچه بخواب.
شماره دعانویس در بوشهر
شماره دعانویس در بوشهر : حالا می خواهی چه کار کنی؟” سپس لاستیک دیگر آن را برداشت و آواز خواند: “حالا می خواهی چه کار کنی؟” و سپس لاستیک دیگر آن را برداشت و آواز خواند: “حالا می خواهی چه کار کنی؟” طولی نکشید که یک کوارتت خواندم “حالا چه کار خواهی کرد؟
حالا چه کار خواهی کرد؟” به نظر می رسید که وقتی در بزرگراه رانندگی می کردم، این سؤال بلندتر و بلندتر می شد. اما خدا را شکر وقتی کلام را دارید و وقتی در پرتو کلام قدم می گذارید بر آن افکار منفی پیروز می شوید! گفتم: “آقای شیطان، می خواهی بدانی من قرار است چه کار کنم؟ من به شما می گویم که قرار است چه کار کنم. من دقیقاً مانند کلام خدا عمل می کنم. من می روم. رفتار کردن مثل کتاب مقدس درست است.
این کاری است که من می خواهم انجام دهم.” اینو گفتم و درست تو صورت شیطان خندیدم. شما می توانید زندگی را به همین شکل بگذرانید، دوستان – بخندید، شاد باشید و بدون توجه به شرایط، فقط به کلمه اعتماد کنید. برخی از افراد غیر روحانی، حتی افراد پر از روح، خواهند گفت: “من، من، من، آن پسر بیچاره به اندازه کافی عقل برای نگرانی ندارد.” خدا را شکر، حقیقت واقعی در مورد آن این است که من حس زیادی برای نگرانی دارم.
یعنی حس کتاب مقدس بیش از حد! یک بار که در راه خدمت خدمت بودم، حدود ساعت دو یا سه نیمه شب به خانه رسیدم. زنم گفت خوب چطوری اومدی بیرون؟ میدونستم چی میپرسه او نگران امور مالی ما بود.
شماره دعانویس در بوشهر : او در خانه می ماند و قبوض را پرداخت می کرد و می خواست بداند آیا پول کافی برای پرداخت اجاره بها داریم یا خیر. گفتم: “اوه، همه چیز خوب است.
ما چیزی در این دنیا نداریم که نگرانش باشیم. صبح در مورد آن به شما می گویم. بیا بریم بخوابیم.” صبح روز بعد در حالی که من هنوز خواب بودم، او بلند شد و بچه ها را به مدرسه برد. تلفن زنگ خورد و مرا بیدار کرد. از همسرم شنیدم که گفت: “خب، او دیر وارد شد و خواب است.”