طلسم ازدواج
طلسم ازدواج | شروع گرفتن صفر تا صد 100% دعا و طلسم توسط بهترین استاد و 100% تضمینی , لطفا میزان اهمیت طلسم ازدواج را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با طلسم ازدواج را برای شما فراهم کنیم.۲۷ بهمن ۱۴۰۳
طلسم ازدواج : لوکان شاعر، که از سال ۳۹ تا ۶۵ پس از میلاد می زیست، گزارشی طولانی از جنگ داخلی روم که در زمان ژولیوس سزار، نزدیک به یک قرن پیش از آن، شروع شد، نوشت.
طلسم یکی از فصل های او درباره اقدامات نکرومانتیک ژنرال رومی سکستوس پومپی، پسر ژنرال پومپیوس کبیر، که در جنگ داخلی با نیروهای ژولیوس سزار می جنگید، می گوید.
طلسم ازدواج
طلسم ازدواج : لوکان سکستوس پومپیوس را مردی نالایق با گذشته شرم آور توصیف کرد. او از ترس سرنوشت خشونت آمیز در نبردی که در آینده در فارسالوس رخ می دهد، به دنبال جادویی بود که بیش از همه ممنوع است.
که به اعتقاد رومی ها مورد نفرت خدایان بود: نکرومانس. و تسالی که مدتها به خاطر جادوگرانش شناخته میشد، سرزمینی مرموز و خطرناک «پر از خشونت برای خدایان» بود.
خشنترین نژاد او بود، یک قلاده هولناک و نامرتب با پوستی رنگ پریده مانند استخوان، که اسرار پنهان رودخانه Styx را میدانست، در مقبرههای متروک زندگی میکرد و مردگان را از دنیای زیر سایه بیرون میکشید.
نفس های او هوا را مسموم کرد. او اجساد را به طرز وحشیانه ای له می کرد و لجن و لجن های چکه کننده آنها را جمع می کرد. حفره های وحشتناک بدن ها را حفر کرده و چشم ها را بیرون می کشد.
و جسدها را به طرز وحشیانه ای پاره پاره پاره کرد. حتی کرکس ها و گرگ ها از او فرار کردند. اگر مناسک او خون زندگان را می طلبید، از قتل، حک کردن جنین از زنان و خنجر زدن حتی دوستان عزیز دریغ نمی کرد.
سپس به جدا کردن یک سر ادامه می داد و لب هایش را به زور از هم باز می کرد تا با صدای قبر صحبت کنند و گفتگوی خود را با سایه های استیگی آغاز می کرد. تصور موجودی وحشتناک تر از این سخت است.
با این حال، مهم نیست که چقدر جادوگر در این داستان های وحشتناک ترسناک به تصویر کشیده می شود، همیشه کسی وجود دارد که مایل است به آنجا برود. وقتی سکستوس پومپی، که با سربازانش در تسالی اردو زده بود، درباره اریکتو شنید.
فکر کرد که او فقط دختری است که باید درباره آینده به او بگوید. او شبانه به بیرون رفت و او را در میان قبرهای شکسته ردیابی کرد. او موافقت کرد که با زنده کردن یک جسد به او کمک کند.
اریکتو در میدان نبرد متروک در جستجوی جسد تازه ایدهآلی که هیچ زخمی در ریههایش که ممکن است به گفتار صحیح آسیب برساند، سرگردان بود.
او با دقت جسدی را که گلویش بریده بود انتخاب کرد و به غار کشید. او لباس تشریفاتی خود را پوشید و موهای رشتهای خود را با افعیهایی که میپیچیدند به پشت گره زد.
سپس به زور قفسه سینه جسد را باز کرد و گذاشت که از خون خودش پر شود. او حفره را با آب ماه شستشو داد، کفی که از ماه کامل بر روی گیاهان باقی می ماند که اعتقاد بر این است که خواص جادویی دارد.
او مخلوطی از مواد کثیف شامل بزاق کف آلود سگ هار، روده سیاه گوش، قوز کفتار، مغز استخوان آهوی تغذیه شده از مارها، صدف مروارید، مارهای مختلف، سنگ هایی که توسط یک عقاب جوجه کشی شده بود، ریخت.
طلسم ازدواج : ققنوس. سپس افسون هایش را فریاد زد و چنان دیوانگی کرد که به معنای واقعی کلمه از دهانش کف کرد. اریکتو طلسم وحشتناکی شبیه زوزه گرگ ها، صدای خش خش مارها، پارس سگ ها و جیغ جغدها به زبان آورد. به اعماق تارتاروس نفوذ کرد.
او از پلوتون و پروزرپین (نام های رومی هادس و پرسفون)، آشوب، هکات و کشتی گیر استفاده کرد و از آنها خواست سایه سرباز مرده را برای او بفرستند. شبح ظاهر شد اما از ورود مجدد به جسدش متنفر بود. شما نمی توانید روح بیچاره را سرزنش کنید. با توجه به اینکه احتمالاً شرکت بدتری پیدا نمی شود. اما اهمیت چندانی نداشت، زیرا اریکتو جسد را شلاق زد و بر سر خدایان فریاد زد تا اینکه روح اطاعت کرد.
فوراً گود پف کرده گرم شد، زخمهای سیاه را آرام کرد و به رگها و اندامها هجوم آورد. همانطور که خون به آنها اصابت کرد، اندام های زیر سینه سرد می لرزید، و زندگی، که دوباره به درونی که آن را فراموش کرده بود خزیده بود، با مرگ آمیخته شد.
سپس تمام اندام مرده لرزید و رگهایش خم شد. جسد به تدریج خود را از روی زمین بلند نمی کرد، هر بار یک دست و پا. بلکه از زمین بلند شد و در یک لحظه راست شد.
چشم ها برهنه بود، دهانش اخموی باز بود. ظاهر او شبیه به فردی بود که هنوز کاملاً زنده نشده بود، اما مردی بود که هنوز در مرحله مرگ است. او هنوز رنگ پریده و سفت بود و از اینکه به دنیا بازگردانده شده بود در حیرت بود.
جسد احیا شده با اکراه به سؤالاتی که از او می شد پاسخ داد و شکست سکستوس پومپیوس را پیش بینی کرد و به پایان رساند: «اروپا و آسیا و دشت های لیبی که فتوحات شما را دیدند، اکنون محل دفن شما را یکسان خواهند داشت – و زمین برای شما سرزمین شادتری ندارد.
وقتی کار تمام شد، جسد افسرده به نظر میرسید و دوباره برای مرگ التماس میکرد. حتی دنیای زیرین نیز باید بر این ترجیح داده می شد. یک طلسم جادویی برای سقوط جسد انجام داد.
طلسم ازدواج : در حالی که جادوگر جسد را در آتش سوزانده بود، سکستوس پومپی نزد مردانش بازگشت. حداقل او این ادب را داشت که به سرباز بیچاره آرامشی ابدی بدهد تا دوباره به این شکل آلوده نشود.
سکستوس پومپیوس در نبرد فارسالوس شکست خورد و مجبور شد برای جان خود فرار کند. در سال ۳۵ قبل از میلاد در میلتوس آناتولی (ترکیه کنونی) توسط دشمنانش دستگیر شد و بدون محاکمه اعدام شد.