طلسم ابطال السحر والعین
طلسم ابطال السحر والعین | شروع گرفتن صفر تا صد 100% دعا و طلسم توسط بهترین استاد و 100% تضمینی , لطفا میزان اهمیت طلسم ابطال السحر والعین را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با طلسم ابطال السحر والعین را برای شما فراهم کنیم.۱۶ اسفند ۱۴۰۳
طلسم ابطال السحر والعین : و او را پرستش کردند و با شادی فراوان به اورشلیم بازگشتند. آمین پس از اینکه شاگردان بازگشت عیسی به بهشت را مشاهده کردند، با دلهایی پر از ستایش و شکرگزاری خدا به اورشلیم بازگشتند.
دعا در مورد آنها می خوانیم: و آنها هر روز یکپارچه در معبد می ماندند و نان را از خانه به خانه می شکستند، گوشت خود را با شادمانی و تنهای دل می خوردند و خدا را ستایش می کردند و می داشتند.
طلسم ابطال السحر والعین
طلسم ابطال السحر والعین : و خداوند هر روز کسانی را که باید نجات یابند به کلیسا اضافه میکرد.» به این جمله توجه کنید، «آنها، هر روز یکپارچه ادامه میدهند… گوشت خود را با شادی میخورند… خدا را ستایش میکنند.
در مورد این مسیحیان اولیه، این یک اتفاق ناخوشایند نبود – چیزی که هر چند وقت یکبار اتفاق میافتاد. کتاب مقدس از کلمات «به طور مداوم» و «روزانه» استفاده می کند. امروزه بسیاری از مسیحیان تقریباً هر شش ماه یک بار “دعا می شوند” و زمانی برای ستایش و برکت خدا دارند. اگر در مورد تجربه آنها می نوشتیم، باید از کلمات “گاهی” یا شاید حتی “نیمه سالانه” استفاده می کردیم.
اما کتاب مقدس ثبت میکند که مسیحیان اولیه «پیوسته در معبد بودند و خدا را ستایش و تمجید میکردند». . متن خاطره: “و او را پرستش کردند و با شادی فراوان به اورشلیم بازگشتند: و پیوسته در معبد بودند و خدا را حمد و برکت می کردند.
در فصل سوم اعمال رسولان می خوانیم که وقتی پطرس و یوحنا از دروازه زیبا وارد معبد شدند، مردی را دیدند که التماس صدقه می کرد. پیتر به مرد گفت که به آنها نگاه کند.
پیتر دست مرد را گرفت و بلند کرد و مرد راه افتاد. او با ستایش خدا وارد معبد شد. این امر در میان مردم غوغایی برانگیخت و پطرس و یوحنا نزد کاهنان و بزرگان برده شدند. آنها را به زندان انداختند و روز بعد به حضور حاکمان بردند. کاهنان که قادر به انکار معجزه واقعی نبودند، مجبور شدند آنها را رها کنند. با این حال، آنها به آنها دستور دادند که دیگر به نام عیسی موعظه یا تعلیم ندهند. سپس می خوانیم. پس از رها شدن، به گروه خود رفتند و همه آنچه را که سران کاهنان و بزرگان به آنها گفته بودند گزارش کردند. ۲۴ و چون این را شنیدند، صدای خود را یکپارچه به سوی خدا بلند کرده، گفتند: «ای خداوند، تو خدایی هستی که آسمان و زمین و دریا و هر چه در آنهاست، ۲۵ دهان بنده تو داوود گفته است.
طلسم ابطال السحر والعین : «چرا امتها خشمگین شدند و مردم چیزهای بیهوده تصور می کردند؟ ۲۶پادشاهان زمین برخاستند و فرمانروایان بر ضد خداوند و مسیح او گرد آمدند. به راستی که در برابر فرزند مقدست عیسی که او را مسح کردی، هیرودیس و پونتیوس پیلاطس با اقوام اقوام و قوم اسرائیل گرد آمدند.
تا هر چه دست تو و نصیحت تو از قبل تعیین کرده اند، انجام دهند. که باید انجام شود. ۲۹ و اکنون، خداوند، تهدیدهای آنها را بنگر. و تا نشانه ها و معجزات به نام فرزند مقدس تو عیسی انجام شود. از زندان تا گروه دعا به اولین کاری که پیتر و جان هنگام آزادی از زندان انجام دادند توجه کنید: “و با رها شدن، به شرکت خودشان رفتند…” یک مکان خوب برای زمانی که مشکل دارید با “شرکت خود” شماست.
اهل ایمان! خوب است در کنار افرادی باشید که نماز خواندن را می دانند. من اغلب فکر میکردم که اگر این گروه مانند برخی از مسیحیان امروزی بودند، اولین کاری که انجام میدادند. این بود که کمیتهای را سازماندهی میکردند تا با آن رهبران صحبت کنند و توافقی را انجام دهند که به موجب آن همه بتوانند با هم کنار بیایند. به هر حال، این رهبران نیز مردان مذهبی بودند.
آنها به خدا و دعا ایمان داشتند. تنها تفاوت این بود که آنها عیسی را به عنوان مسیح، پسر خدا قبول نداشتند. با این حال، کتاب مقدس نمی گوید که آنها کمیته ای را برای سازش تعیین کردند. می گوید: «… صدای خود را یکپارچه به سوی خدا بلند کردند». ارزش نماز یگانه را می دانستند. من در یک کلیسای باپتیست جنوبی بزرگ شدم و در جوانی هرگز نشنیدم که مردم با صدای بلند در دعای متحد دعا کنند.
در کلیسای ما معمولاً کسی نماز می خواند. ما هرگز به صورت دسته جمعی در نماز صدای خود را بلند نکردیم. وقتی شروع به شرکت در برخی از مراسم انجیل کامل کردم، دعای یکباره آنها مرا آزار داد. من به محراب می رفتم تا با آنها نماز بخوانم، اما آرام دعا می کردم. من را آزار می داد چون با صدای بلند نماز می خواندند. و چون نماز خواندند، محل اجتماع آنان متزلزل شد.
و همه از روح القدس پر شدند و کلام خدا را با شهامت بیان کردند. در آیه ۲۹ می خوانیم که آنها دعا کرده بودند: “و اکنون، خداوند، تهدیدهای آنها را بنگر و به بندگانت عطا کن که با تمام جسارت سخن تو را بیان کنند.
طلسم ابطال السحر والعین : آنها از خداوند نخواسته بودند که آزار و شکنجه را برطرف کند یا دشمنانشان را سرکوب کند. آنها از خداوند نخواسته بودند که راهشان را آسان کند. در عوض آنها دعا کرده بودند که در میان آزار و اذیت، کلام را با شهامت موعظه کنند. و خداوند دعای آنها را اجابت کرده بود.