طلسم ابطال حکم قاضی
طلسم ابطال حکم قاضی | شروع گرفتن صفر تا صد 100% دعا و طلسم توسط بهترین استاد و 100% تضمینی , لطفا میزان اهمیت طلسم ابطال حکم قاضی را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با طلسم ابطال حکم قاضی را برای شما فراهم کنیم.۱۶ اسفند ۱۴۰۳
طلسم ابطال حکم قاضی : در مقطعی این باور به من رسید که ما گروهی خدا را لمس کرده ایم و قدرت او در اختیار ماست. خدا با روح من صحبت کرد و گفت: “اجازه نده آنها همان اشتباهی را که پنطیکاستی ها در گذشته مرتکب شده اند.
دعا هدر دادن قدرت من در خودخواهی معنوی انجام دهند. به آنها بگو برای آینده کنیا دعا کنند.” من شروع به حرکت به سمت سکو کردم و قصد داشتم پیامی را که احساس می کردم خدا به من داده است را به کل گروه برسانم.
طلسم ابطال حکم قاضی
طلسم ابطال حکم قاضی : در راه از کنار لیدیا رد شدم که کنار راهرو نشسته بود. دستش را دراز کرد و جلوی من را گرفت من ازش خواستم. او گفت: «به آنها بگویید برای کنیا دعا کنند.
من پاسخ دادم: “من فقط برای همین به سکو می روم.” فهمیدم که خداوند همزمان با من با همسرم صحبت کرده است و این را تاییدی بر هدایت او پذیرفتم. با رسیدن به سکو، همه گروه را به سکوت فرا خواندم و چالش خدا را به آنها تقدیم کردم. به آنها گفتم: “شما رهبران آینده مردم خود هستید، هم در زمینه آموزش و هم در زمینه دین. کتاب مقدس به شما به عنوان مسیحیان مسئولیت می دهد که برای کشور خود و دولت آن دعا کنید.
کشور شما اکنون با بحرانی ترین دوره تاریخ خود مواجه است. بیایید با هم متحد شویم و برای آینده کنیا دعا کنیم.” ویلسون مامبولئو روی سکو با من بود و کلمات مرا به زبان سواحیلی ترجمه می کرد. وقتی وقت نماز فرا رسید، در کنار من زانو زد. در حالی که من نماز می خواندم، تقریباً همه افراد حاضر به من ملحق شدند و با صدای بلند دعا کردند. حجم ترکیبی از صداهایی که در دعا بلند می شد.
مرا به یاد قسمت مکاشفه می اندازد: “و من صدای انبوهی را شنیدم، و مانند صدای آبهای بسیار، و مانند صدای رعدهای عظیم.” صدای دعا به اوج رسید، سپس ناگهان قطع شد. انگار یک هادی نامرئی باتومش را پایین آورده بود. پس از چند لحظه سکوت، ویلسون برخاست و با جماعت صحبت کرد. او گفت: «میخواهم آنچه را که خداوند به من نشان داد، در حالی که در حال دعا بودیم، به شما بگویم.
متوجه شدم که خداوند در حالی که در کنار من در حال دعا زانو زده بود به او رویایی داده است. ویلسون سپس رویایی را که دیده بود، ابتدا به انگلیسی و سپس به زبان سواحیلی بازگو کرد. او گفت: «اسب قرمزی را دیدم که از شرق به کنیا نزدیک می شد. “بسیار خشن بود و مردی سیاهپوست سوار بر آن بود. پشت آن چند اسب دیگر نیز قرمز و درنده بودند.
در حالی که مشغول نماز بودیم، دیدم که همه اسبها برگشتند و به سمت شمال حرکت کردند.” ویلسون لحظه ای مکث کرد و سپس ادامه داد: “از خدا خواستم معنای آنچه دیده ام را به من بگوید. و این همان چیزی بود که او به من گفت: “تنها قدرت ماوراء طبیعی دعای قوم من می تواند مشکلات را از بین ببرد. به کنیا میآیند!» پس از آن روزها، به تعمق در مورد آنچه ویلسون به ما گفته بود ادامه دادم.
من متوجه شدم که رویای ویلسون از جهاتی شبیه به آنچه در زکریا ۱: ۷-۱۱ ثبت شده است. از ویلسون پرسیدم که آیا با این قطعه زکریا آشنایی دارد یا خیر، و او پاسخ داد که اینطور نیست. من به تدریج به این نتیجه رسیدم که با این چشم انداز، خداوند به ما این اطمینان را داده است که دعاهای ما را برای کنیا شنیده است، و به نحوی قطعی از طرف کشور مداخله خواهد کرد.
رویدادهای بعدی در تاریخ کنیا تأیید کرده است که این چنین بوده است. در دوره حکومت بریتانیا، کنیا یکی از سه ایالتی بود که آفریقای شرقی بریتانیا را تشکیل میداد.
طلسم ابطال حکم قاضی : دو ایالت دیگر اوگاندا در غرب و تانگانیکا در جنوب بودند. (تانگانیکا بعداً به تانزانیا تغییر نام داد.) کنیا سرانجام در ۱۲ دسامبر ۱۹۶۳ به استقلال رسید. دو ایالت دیگر قبلاً کمی زودتر به استقلال رسیده بودند.
بلافاصله پس از اعلام استقلال، یک دولت ملی در کنیا انتخاب شد و جومو کنیاتا به عنوان اولین رئیس جمهور کشور انتخاب شد. در ژانویه ۱۹۶۴، رویایی که ویلسون دیده بود، در تاریخ کنیا به طور دقیق انجام شد. یک انقلاب خونین در زنگبار در نزدیکی سواحل شرقی کنیا رخ داد. این توسط یک آفریقایی از اوگاندا رهبری می شد که تحت رهبری کاسترو در کوبا در تاکتیک های انقلابی آموزش دیده بود.
انقلاب توانست سلطان زنگبار را سرنگون کند. در همان ماه، یک جنبش انقلابی ارتش ملی تانزانیا را فرا گرفت. نفوذ آن به ارتش کنیا نیز سرایت کرد. هدف سرنگونی دولت منتخب در کنیا و جایگزینی آن با دیکتاتوری نظامی تحت کنترل کمونیست ها بود. در این نقطه حساس، رئیس جمهور جدید کنیا، جومو کنیاتا، با حکمت و قاطعیت عمل کرد. او با کمک گرفتن از ارتش بریتانیا، جنبش انقلابی ارتش کنیا را سرکوب کرد و نظم و قانون را در سراسر کشور برقرار کرد.
بنابراین، اقتدار دولت منتخب کنیا حفظ شد و تلاش کمونیست ها برای تسلط نظامی به طور کامل خنثی شد. در دید ویلسون، اسب های قرمزی که از کنیا دور شدند به سمت شمال حرکت کردند. به سمت شمال در امتداد ساحل آفریقا از کنیا، سومالی قرار دارد. نوع کودتای نظامی کمونیستی که در کنیا شکست خورد، در سومالی نیز موفق بود. بعداً شخصی سومالی را «یک اردوگاه نظامی کمونیستی» توصیف کرد.
سایر کشورهای هم مرز با کنیا نیز مشکلات جدی سیاسی را تجربه کرده اند. در جنوب، در تانزانیا، نفوذ قوی کمونیستی محدودیتهای مختلفی را برای آزادی سیاسی ایجاد کرده است.
طلسم ابطال حکم قاضی : در غرب، در اوگاندا، سابقه حکومتهای بیثبات و درگیریهای قبیلهای داخلی، با تلاش بسیار مصمم مسلمانان برای به دست گرفتن کنترل کشور و تبدیل اسلام به دین رسمی ملت وجود داشته است.
با این حال، در میان همه اینها، کنیا در ترکیب نظم و پیشرفت با درجه بالایی از آزادی سیاسی و مذهبی تا حد قابل توجهی موفق بوده است.