دعا برای دوست خوبم
دعا برای دوست خوبم | شروع گرفتن صفر تا صد 100% دعا و طلسم توسط بهترین استاد و 100% تضمینی , لطفا میزان اهمیت دعا برای دوست خوبم را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با دعا برای دوست خوبم را برای شما فراهم کنیم.۱۸ اسفند ۱۴۰۳
دعا برای دوست خوبم : باقی می ماند. این یک اقناع قدیمی است و باعث شوخی های زیادی شده است. اما، بر اساس فرضیه ای که ارائه کردم، موضوع به اندازه کافی ساده است: علامت احتمالاً همان ماهیتی خواهد بود که از سیال الکتریکی باقی مانده است؛ – و این خاص و نورهایی هستند که اغلب ارواح را همراهی می کنند، که باعث شده اند. مفهوم شعله های مادی، گوگرد، گوگرد باید با ایده وضعیت آینده مرتبط شود. بر اساس دیدگاه ما، تصور این که روح شاد و مبارک، درخششی ملایم از خود ساطع می کند، مشکلی ندارد.
دعا در حالی که خشم یا بدخواهی لزوماً شخصیت درخشندگی را تغییر می دهد. از آنجایی که هر کسی که بخواهد تعدادی از این موارد را ببیند ممکن است به ترجمه من از متوسل شود، من در اینجا فقط یکی را که ماهیت بسیار قابل توجهی دارد، در زندان واینسبرگ رخ داد، بازگو می کنم. دکتر کرنر، که جلد کوچکی حاوی گزارشی از شرایط را منتشر کرده است، مکانی را که اتفاقاً چیزی در آن اتفاق افتاده است، بهعنوان منفیهایی توصیف میکند که یکباره احتمال حیله یا خیانت وجود دارد.
دعا برای دوست خوبم
دعا برای دوست خوبم : شواهد دیگر از حضور آنها – مانند صداها، قدم ها، نورها، برداشتن قابل مشاهده اشیاء جامد بدون عامل قابل مشاهده، بوها معمولاً توسط بسیاری درک می شود. به طور خلاصه، صداها برای همه کسانی که به محل می آیند قابل شنیدن به نظر می رسند. به استثنای صدا، که در بیشتر موارد فقط توسط شخصی که ارتباط اصلی با او برقرار است، شنیده می شود. برخی از موارد مرتبط هستند، جایی که علامتی مانند سوختن بر روی مقالاتی که دیده می شود برداشته می شود.
در یک جور خانه یا قلعه بود – زندانی در یک زندان – بدون پنجره، اما چیزی که به یک گذرگاه باریک نگاه می کرد که با چندین در بسته بود. طبقه دوم بود. پنجرهها بلند، با میلههای آهنی و بدون نیروی مکانیکی قابل توجه غیرقابل حرکت بودند. زندان بیرونی با دیوار بلندی احاطه شده است و دروازه ها شبانه روز بسته نگه داشته می شوند. زندانیان در آپارتمان های مختلف البته هرگز اجازه ارتباط با یکدیگر را ندارند و معاون رئیس زندان و خانواده وی متشکل از همسر، خواهرزاده و یک خدمتکار به عنوان افرادی با احترام و صداقت بی بدیل توصیف می شوند.
آنجایی که اسناد این موضوع نزد قضات مطرح شد، من روایت خود را بر آنها یافتم معاون فرماندار یا نگهبان زندان، به نام مایر، در گزارشی به قضات دادگستری فرستاد که زنی به نام الیزابت اسلینگر هر شب توسط یک روح ملاقات میکرد، که معمولاً ساعت یازده میرسید. و هیچ آرامشی برای او باقی نگذاشت، همانطور که گفته شد مقدر شده بود آن را آزاد کند و همیشه او را به دنبال آن دعوت می کرد. و چون نمی خواست، به شدت روی گردن و پهلویش فشار می آورد تا اینکه باعث دردش شد.
افراد محصور در کنار او نیز وانمود کردند که این ظهور را دیده اند. با امضای که به دلیل سخنان توهین آمیز به هشت روز حبس محکوم شده بود، برکنار شد، در حوالی ساعت یازده، اسلینگر شروع به نفس کشیدن سخت کرد که انگار در حال خفگی بود. او گفت یک روح با او بود و به دنبال نجات او بود. من خودم را در این مورد مشکلی نکردم، اما به او گفتم که وقتی دوباره آمد، مرا بیدار کند. دیشب شکلی سایهدار را دیدم که بین چهار تا پنج فوت ارتفاع داشت، نزدیک تخت ایستاده بود. حرکتش را ندیدم.
اسلینگر بسیار سخت نفس میکشید و از فشاری که به پهلو وارد میشد شکایت داشت. چند روزی است که نه چیزی خورده و نه چیزی ننوشیده است. پس از بررسی زندانی، الیزابت اسلینگر، که از اوایل سپتامبر در اینجا محبوس شده بود، او را دارای ذهن سالمی یافتم، اما با یک ایده ثابت، یعنی اینکه او مدت زیادی درگیر یک ظاهری است که او را ترک می کند، دچار مشکل شده است.
بدون استراحت، عمدتاً در شب می آید و برای رهایی از آن نیاز به دعا دارد. قبل از اینکه به زندان بیاید، او را ملاقات کرد، و علت جرمی بود که او را به اینجا رساند. اکنون که طبق دستور دادگاه عالی این زن را به مدت یازده هفته تحت نظر داشتم، به این نتیجه رسیدم که در این پرونده هیچ فریبکاری وجود ندارد و همچنین آزار و شکنجه صرفاً تصور تکشیدایی خود او نیست.
دعا برای دوست خوبم : و شهادت نه تنها هم زندانیان او، بلکه شهادت خانواده معاون فرماندار و حتی افرادی که در خانه های دور هستند، مرا در این قانع تایید می کند. اسلینگر یک بیوه است، سی و هشت ساله است، و اعلام می کند که هرگز هیچ بیماری نداشته است، و در حال حاضر نیز از بیماری آگاه نیست. اما او همیشه یک شبح بین بوده است، اگرچه تا این اواخر هیچ ارتباطی با آنها نداشته است.
که اکنون، یازده هفته است که در زندان است، شبها از یک شبهه ای که قبلاً او را در خانه اش ملاقات کرده بود، و یک بار دختری چهارده ساله نیز او را دیده بود، آشفته است. تایید می کند. وقتی در خانه بود، ظاهر به شکل مشخص ظاهر نمی شد، بلکه به صورت ستونی از ابر ظاهر می شد که صدایی توخالی از آن بیرون می آمد و به او اشاره می کرد که باید با دعای خود آن را از سرداب زنی رها کند.
جایی که تبعید شد، یا از آنجا که نتوانست خود را آزاد کند. او (اسلینگر) میگوید که پس از آن جرأت نکرد با آن صحبت کند، بدون اینکه بداند آیا آن را خطاب کند (یعنی باید آن را به صورت دوم یا سوم شخص خطاب کند) – که در بین مردم مرسوم است. آلمانی ها نکته بسیار مهمی از آداب را بیان کرده اند. لازم به یادآوری است.
که این زن دهقانی بدون تحصیلات بود که با جستجوی گنج به دردسر افتاده بود، شغلی که امیدوار بود با این روحیه به او کمک کند. این حفاری برای گنج دفن شده یک علاقه شدید در آلمان است. «شبح اکنون به شکل انسان کاملی در آمده است و ردای گشاد و کمربندی به تن دارد و کلاهی چهار گوشه بر سر دارد. دارای چانه و پیشانی برجسته، چشمان آتشین و عمیق، ریش بلند و گونه های بلندی است.
دعا برای دوست خوبم : که گویی با پوست پوشیده شده اند. نوری در اطراف و بالای سر او تابیده می شود و در میان این نور خطوط کلی این طیف را می بیند. هم او و هم زندانیانش می گویند.