دعا برای عشق رفته
دعا برای عشق رفته | شروع گرفتن صفر تا صد 100% دعا و طلسم توسط بهترین استاد و 100% تضمینی , لطفا میزان اهمیت دعا برای عشق رفته را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با دعا برای عشق رفته را برای شما فراهم کنیم.۲۱ اسفند ۱۴۰۳
دعا برای عشق رفته : که فراست نتیجه دانش و بینش است که به صورت استعاری «نور» یا «الهام» نامیده می شود، که خداوند آن را خلق می کند و به افراد مورد علاقه خود عطا می کند. روایت «از بصیرت مؤمن بپرهیز، زیرا او به نور خدا میبیند» در حکایتهایی از این قبیل آمده است.
دعا ابوعبدالله رازی میگوید: ابن الانباری جامهای پشمی به من هدیه کرد. و با دیدن کلاهی بر سر شبلی که با آن همخوانی داشت، آرزو کردم که هر دو مال من باشند. هنگامی که شبلی برای رفتن برخاست، به من نگاه کرد، همان طور که عادت داشت وقتی می خواست از من پیروی کنم.
دعا برای عشق رفته
دعا برای عشق رفته : هنگامی که از نوری در مورد منشأ ۳۷ فراست عرفانی سؤال شد، او با استناد به آیه قرآن پاسخ داد که در آن خداوند میفرماید که از روح خود در آدم دمید. اما صوفیان ارتدکس تر، که به شدت با این آموزه که روح انسان مخلوق و ابدی است مبارزه می کنند، تصدیق می کنند.
پس به دنبال او تا خانه اش رفتم و وقتی وارد شدیم، به من دستور داد که روپوش را کنار بگذارم و آن را از من گرفت و تا کرد و کلاه خود را روی آن انداخت. سپس او آتش را صدا کرد و هر دو فروتن و کلاه را سوزاند. سریع السقاطی مکرراً از جنید می خواست که در ملاء عام صحبت کند.
اما جنید حاضر به رضایت نبود، زیرا تردید داشت که آیا او شایسته چنین افتخاری است یا خیر. یک شب جمعه در خواب دید که پیامبر ظهور کرد و به او دستور داد که با مردم صحبت کند. از خواب بیدار شد و قبل از سپیده دم به خانه ساری رفت و در را زد.
ساری در را باز کرد و گفت: تا پیامبر آمد و به تو نگفت باور نمی کنی. سهل بن عبدالله در مسجد جماعت نشسته بود که کبوتری که از شدت گرما بر آن غلبه کرده بود، روی زمین افتاد. سهل گفت: خدایا، شاه الکرمانی تازه فوت کرده است. آن را نوشتند و معلوم شد که درست است.
وقتی دل از گناه و پندارهای شیطانی پاک شد، نور یقین بر آن می تابد و آن را آینه ای درخشان می سازد تا شیطان بدون مشاهده به آن نزدیک شود. از این روست که برخی از عارفان می فرمایند: «اگر قلب خود را از عارفان اسلام ۳۸ نافرمانی کنم، خدا را نافرمانی کرده ام».
این مردی بود که به این ترتیب نورانی شد که پیامبر به او فرمود: «با دل خود مشورت کن تا فرمان پنهانی خدا را که با علم باطن قلب اعلام شده است، که ایمان و الوهیت واقعی است، بشنوی» – چیزی بسیار بهتر از تعلیم الهی. من در اینجا نیازی به پیشبینی سؤالاتی ندارم.
که در فصل بعد به آن پرداخته میشود، اینکه تا چه اندازه ادعاهای یک وجدان معصوم با دین و اخلاق بیرونی سازگار است. پیامبر نیز دعا کرد که خداوند نوری در گوش و چشمش قرار دهد. و پس از ذکر اعضای مختلف بدنش چنین نتیجه گیری کرد: «و همه من را نور واحد قرار ده».
عارف از روشنایی جلال تدریجی فزاینده به تدبر در صفات الهی می رسد و در نهایت وقتی آگاهی او کاملاً ذوب می شود در تابش ذات الهی متحول می شود. این «موقعیت» نیکوکاری (احسان) است – زیرا «خدا با نیکوکاران است» (قر. ۲۹. ۶۹)، و ما حجت نبوی برای این بیان داریم که « نیکوکاری عبارت است از عبادت خدا به عنوان هر چند تو او را می دیدی.» من با تلاش برای طبقه بندی و توصیف این درجات مختلف تذهیب، که ممکن است به صورت نمادین به تصویر کشیده شوند.
دعا برای عشق رفته : اما با زبان علمی قابل توضیح نیستند، وقت را تلف نمی کنم و از صبر خوانندگانم سوء استفاده نمی کنم. ما باید اجازه دهیم عرفا حرف خودشان را بزنند. با توجه به اینکه درک آموزههای آنها اغلب دشوار است، بیش از آن چیزی که ما میتوانیم امیدوار باشیم از تجزیه و تحلیل و کالبدشکافی به دست آوریم، حقیقت را میرساند.
در اینجا دو قطعه از کهن ترین رساله فارسی در صوفیه، کشف المحجوب حجویری آمده است: سریع السقاتی گفته است: «خدایا، هر عذابی بر من داری، مرا به ذلت عذاب نکن. از تو پوشیده بودن، زیرا اگر از تو پوشیده نباشم، با یاد و تفکر تو عذاب و رنجم سبک می شود.
اما اگر از تو پوشیده باشم، حتی اشراق و نشئه ۳۹ فضل تو برای من کشنده خواهد بود. هیچ عذابی در جهنم دردناکتر و سخت تر از حجاب نیست. اگر خداوند در جهنم بر اهل جهنم نازل می شد، مؤمنان گناهکار هرگز به بهشت فکر نمی کردند.
زیرا دیدن خداوند آنان را چنان مملو از شادی می کرد که درد بدنی نداشتند. و در بهشت هیچ لذتی کاملتر از بی حجابی نیست. اگر مردم آنجا از تمام لذت های آن مکان و لذت های دیگر صد برابر برخوردار می شدند، اما از خدا پوشیده بودند، قلبشان به کلی می شکست.
از این رو، این راه خداست که دل های کسانی که او را دوست دارند، همیشه او را ببیند، تا لذت آن، آنها را قادر به تحمل هر مصیبت کند. و در رؤیاهای خود می گویند: «ما همه عذاب ها را پسندیده تر از این می دانیم که از تو پوشیده باشند.
هنگامی که زیبایی تو بر دلهای ما آشکار می شود، ما به رنج فکر نمی کنیم.» واقعاً دو نوع تفکر وجود دارد. اولی حاصل ایمان کامل است و دومی حاصل عشق پرشور، زیرا انسان در جذبه عشق به درجه ای می رسد که تمام وجودش در اندیشه معشوق غرق می شود و چیز دیگری نمی بیند.
محمد بن وصی گفت: «هرگز چیزی را ندیدم مگر اینکه خدا را در آن ندیده باشم» یعنی با ایمان کامل. شبلی گفت: من جز خدا را ندیدم، یعنی در شور عشق و شور تفکر. یکی از عارفان عمل را با چشم جسمانی خود می بیند و چون می نگرد فاعل را با چشم روحانی خود می بیند. دیگری با عشق به عامل از همه چیز غرق می شود، به طوری که فقط عامل را می بیند.
یک روش نمایشی است، دیگری خلسه. در مورد اول، دلیل آشکاری از ادله خداوند حاصل می شود; در صورت اخیر، بیننده را شیفته و میل می کند: قرائن برای او حجابی است، زیرا کسی که چیزی را می داند به چیز دیگری اهمیت نمی دهد، و کسی که چیزی را دوست دارد به غیر از آن توجه نمی کند.
دعا برای عشق رفته : بلکه از جدال با آن دست می کشد. خدا و دخالت او در احکام و اعمال او. وقتی عاشق از مخلوقات چشم برگرداند، ناگزیر خالق را با دل خواهد دید.