طلسم رضایت ازدواج
طلسم رضایت ازدواج | شروع گرفتن صفر تا صد 100% دعا و طلسم توسط بهترین استاد و 100% تضمینی , لطفا میزان اهمیت طلسم رضایت ازدواج را با ۵ ستاره مشخص کنید تا ما سریع تر مطلع شده و موضوعات مرتبط با طلسم رضایت ازدواج را برای شما فراهم کنیم.۲۸ بهمن ۱۴۰۳
طلسم رضایت ازدواج : من با نوشتن یادداشتهای مختلف، با خلق شخصیتها، معمولاً با تهیه فهرستها شروع میکنم تا همه چیز را در مورد آنها و مطالبی که قرار نیست استفاده کنم بدانم.
طلسم تحقیقات زیادی در مورد مکان و محیط فیزیکی و طبیعی محیط انجام می دهم. و سپس یک طرح کلی می سازم. این طرح کلی در نوشتار تغییر می کند، اما جایی برای شروع به من می دهد.
طلسم رضایت ازدواج
طلسم رضایت ازدواج : یک رمان به این دلیل به وجود می آید که شما آن را می نویسید. شما میتوانید همه برنامهریزیها، طرحهای کلی را انجام دهید، و من به همه آنها اعتقاد دارم، اما اساساً یک کتاب از نوشتن راه شما به دست میآید.
من فکر میکنم طرح داستان واقعاً مهم است – این چیزی است که شما را وادار میکند صفحه را ورق بزنید. من به موضوع اعتقاد ندارم من به داستان اعتقاد دارم اما نه موضوع.
اگر با موضوعی شروع کنید، میتواند مخرب باشد، زیرا قبل از نوشتن آن، تصمیم میگیرید که داستان درباره چیست. موضوع برای خواندن داستان کاربرد دارد، نه نوشتن آن. بسیاری از مردم یک ایده عالی دارند، و سپس نمی دانند چرا نمی توانند کتاب خود را بنویسند.
نویسندگان تصمیم نمی گیرند که نمادها به چه معنا باشند. نمادها از متن ناشی می شوند. و سپس وقتی از آنها استفاده می کنید، می گویید: “اوه، این چیزی است که می گوید.
این چیزی بود که من فکر می کردم.» چون همیشه احساس میکنم با نوشتن، یک داستان بیرونی و یک داستان درونی وجود دارد. داستان بیرونی چیزی است که شما طرح می کنید و فکر می کنید کتاب چیست.
به محض اینکه آن را می نویسید، متوجه می شوید که یک داستان درونی نیز وجود دارد، و ممکن است داستانی باشد که هرگز واقعاً به آن فکر نکرده باشید، و تا زمانی که آن را ننویسید، واقعاً آن را درک نکنید.
نوشتن شروع و پایان رمان سخت است. آیا توصیه ای برای نویسندگان در مراحل اولیه برای ایجاد گشایش های جذاب و اجتناب از پایان های مرتب دارید؟ شروع می تواند تغییر کند، بنابراین شما فقط باید شروع کنید و یک جهش ایمان داشته باشید.
خیلی از اوقات شما در نهایت شروع را قطع می کنید. همیشه می توانید به عقب برگردید و آن را بازنویسی کنید. این قطعا در قوانین سحر و جادو اتفاق افتاده است.
من در ابتدا با کارهای بیشتری شروع کردم و در نهایت نصف آن را کاهش دادم. این در مورد جذب خواننده در صفحه اول است. اگر کسی را جذب نکنید، احتمالاً بیشتر نخواند.
در ابتدای کار، باید با چیزی اصلی شروع کنید یا حداقل لحن و زبان را طوری تنظیم کنید که خواننده بخواهد صفحه را ورق بزند. من فکر می کنم این مهمترین چیز است. باید شدت داشته باشد. این می تواند درام باشد، می تواند زبان باشد، می تواند چیزهای مختلفی باشد، اما باید شدت داشته باشد.
طلسم رضایت ازدواج : در مورد پایانها، من کتابی را با پایان شروع میکنم تا بدانم به کجا میروم، حتی اگر کل سفر را نمیدانم. گاهی این تغییر می کند و گاهی به همان شکل باقی می ماند.
چیزی که در مورد پایان ها وجود دارد این است که شما باید احساس کنید که تمام شده است. شما می توانید برای همیشه در مورد این افراد بنویسید، اما زمانی فرا می رسد که احساس می کنید دایره بسته شده است. شما داستان را گفته اید این احساس به شما درست است.
من به بازنگری اعتقاد زیادی دارم. شما باید کل دست نوشته را بازنویسی کنید نه اینکه آن را تکه تکه کنید. اغلب پیش نویس اول و آخرین پیش نویس من کاملاً متفاوت است.
گاهی اوقات شخصیت ها ناپدید می شوند و شخصیت های جدید ظاهر می شوند. تغییرات بزرگی ایجاد می کنم. نیمی از شخصیتهای پیشنویس اول قوانین سحر و جادو به کتاب نهایی راه پیدا نکردند.
در پیش نویس اول، نمی دانستم در مورد چه چیزی می نویسم. من باید این را کشف می کردم و سپس باید برمی گشتم و آن را بازنویسی می کردم.
رمان به شدت تغییر کرد. من فکر میکنم بهعنوان یک نویسنده، نباید از قطع کردن مطالب خود و خلاص شدن از شر نثری که دوست دارید، اگر به درد رمان نمیخورد، نترسید.
من در هر زمان فقط روی یک رمان کار می کنم، اما یادداشت هایی درباره رمان های دیگر دارم، گاهی طرح ها، گاهی فصل ها. آنها مانند هواپیماهایی هستند که روی باند فرودگاه منتظر بلند شدن هستند، اما هنوز آماده نیستند.
تا آنجا که در یک زمان روی دو رمان کار می کنید؟ هر کس متفاوت کار می کند. اما برای من، فکر نمیکنم واقعاً بتوانم روی دو رمان در سطح شدید کار کنم. من فکر می کنم از دست دادن تمرکز واقعا آسان است.
تمرکز روی یک رمان به اندازه کافی سخت است – کار زیادی است. من شخصاً فکر میکنم کار بر روی دو تا حدی هر چیزی را که در رمان قرار میدهید کمرنگ میکند. فکر می کنم سخت باشد.
من واقعاً یک روز کاری معمولی یا هفته کاری معمولی ندارم. من اهدافی را معمولاً از نظر صفحات و تعداد صفحات در هفته یا روز تعیین می کنم. گاهی اوقات شکست می خورم، اما حداقل به من یک هدف می دهد.
من فکر می کنم نوشتن هر روز مهم است. من همیشه این کار را نمیکنم، اما وقتی درگیر نوشتن هستم، آن را انجام میدهم. اگر هر روز می نویسید، تبدیل به یک عادت می شود.
این یک تمرین است، تقریبا هرچه بیشتر این کار را انجام دهید، در آن بهتر خواهید بود. در مورد اینکه کجا می نویسم، من نمی خواهم دید داشته باشم. من نمی خواهم جایی زیبا باشم – می خواهم به یک دیوار خالی نگاه کنم. من علاقه مند به خلق چیزی، تصور چیزی هستم.
من فکر می کنم بزرگترین رمان نویس زنده تونی موریسون است. من تحت تأثیر کارهای زیبایش قرار گرفتم. فکر نمیکنم آنقدر تأثیرگذار باشد که الهامبخش باشد. فکر میکنم وقتی یک نویسنده بزرگ پیدا میکنید این اتفاق میافتد و فکر میکنم او نویسنده بزرگی است.
این بیش از هر چیز دیگری الهام بخش است. این باعث می شود که بخواهید خودتان چیزی زیبا و عالی بنویسید. این همان چیزی است که وقتی عاشق یک نویسنده بزرگ می شوید.
من همچنین تحت تأثیر آثار نویسندگانی قرار گرفتهام که در جوانی خواندهام، بهویژه امیلی برونته، گریس پیلی و ری بردبری بسیار شگفتانگیز. برای من، با بردبری واقعاً متفاوت است.
طلسم رضایت ازدواج : وقتی در سن ۱۲ یا ۱۳ سالگی کسی را می خوانید، می توانید از نظر روانی تحت تأثیر قرار بگیرید. و این همان چیزی است که برای من با ری بردبری اتفاق افتاد. کار او بر من به عنوان یک شخص تأثیر گذاشت.