بهترین دعا
-
دعای محبت همسر
دعای محبت همسر در عوض، او نشسته ماند. هود درست می گفت، موتور هیچ مشکلی نداشت. او تعجب کرد که چگونه تام می توانست فکر کند وجود دارد. به نظر میرسید تام چندان علاقهای به او نداشت تا اینکه همراهش از آن بالا رفت، سپس گردنش را بیرون آورد و به جایی که هود ایستاده بود نگاه کرد. او در نهایت گفت: بسیار خوب. “من طبق معمول اشتباه کردم.” هود خندید: «من فکر می کنم معمولاً حق با شماست. علت هر چه بود، تام برای بقیه سفر متفکر و مشغول به نظر می رسید. سوت زد و این نشانه این…
-
نظرات مراجعه کننده ها
نظرات مراجعه کننده ها همه نگاه ها به آب بود. همدیگر را ازدحام کردند، تماشا کردند، منتظرند…. سپس یک لکه قرمز روی سطح ظاهر شد. پخش شد و با آمیخته شدن با آب رنگ آن روشن تر شد. تماشاگران نفس خود را حبس کردند – نفس نفس زدن. تنش وحشتناک بود. سپس (همانطور که گفتم، همه چیز در یک لحظه اتفاق افتاد) دستی پر از خون بالا آمد و سعی کرد نزدیکترین شناور را بگیرد. ناپدید شد، اما تام اسلید آن را دیده بود و با پریدن به سمت شناور، دستش را پایین آورد. “من او را گرفتم – عقب…
-
دعا گشایش بخت
دعا گشایش بخت کاپیتان کشتی را به گل نشست. و همه مجبور شدند در پورتسموث پیاده شوند، جایی که شاهزاده خانم تا زمان بهبودی در آنجا ماند. با پیروزی بزرگ توسط اشراف فرانسوی به پاریس، جایی که ازدواج شاهزاده خانم جوان با فیلیپ، دوک اورلئان، در کلیسای کوچک کاخ رویال برگزار شد، همراهی شدند. ازدواج خوشحال نبود. داماد عجیب و غریب و کاملا بی سواد بود. هنگامی که سامرست هاوس تعمیر و زیبا شد، ملکه آمد تا اقامتگاه خود را در انگلستان بگیرد، جایی که برای اولین بار به عروس چارلز دوم، کاترین از براگانزا معرفی شد. و در انگلستان…
-
دعا حرف شنوی فرزند از پدر
دعا حرف شنوی فرزند از پدر گزیده ای از این کتاب در اینجا آورده شده است که بهترین شیوه او را به عنوان یک طنزپرداز نشان می دهد. پدرم ملک کوچکی در ناتینگهام شایر داشت و من سومین پسر از چهار پسرم بودم. او مرا در چهارده سالگی به کمبریج فرستاد و پس از سه سال تحصیل در آنجا نزد آقای بیتس، جراح معروف لندن، شاگردی کردم. در آنجا، زمانی که پدرم گاه و بیگاه مبالغ ناچیزی برایم می فرستاد، آن ها را صرف یادگیری دریانوردی و سایر هنرهای مفید برای کسانی که سفر می کنند، می کردم، همانطور که…
-
دعا حرف شنوی
دعا حرف شنوی از بنلوموند رفیع غروب کرد، و ابرهای قرمز را رها کرد تا بر صحنه نظارت کنند، در حالی که من بیراه در گلوآرام تابستانی سرگردان هستم، تا به جسی شیرین، گل فکر کنم. چه شیرین است شیره، با شکوفه هایش! و پرز شیرین است که جبه آن سبز است. جسی جوان دوست داشتنی، گل دمبلین، شیرین تر و منصف تر، و برای این آغوش عزیزتر است. متواضع است، و به اندازه او مهربان است. زیرا سادگی بی فریب، هدفش را نشان میدهد: و هر چه باشد شرور، بیاحساس، در شکوفهاش گل شیرین دمبلین را میسوزاند. دعا سرود…
-
دعای حرف شنوی فرزند از مادر قدرتمند
دعای حرف شنوی فرزند از مادر قدرتمند اقاقیا باریک یک شکوفه شیر بلند روی درخت را تکان نمی داد. شکوفه های سفید دریاچه در دریاچه افتاد، همانطور که پیمپرنل روی لیا چرت می زد. اما گل سرخ تمام شب را به خاطر تو بیدار بود، چون می دانست که به من وعده داده ای. نیلوفرها و گل سرخ ها همه بیدار بودند، برای سحر و تو آه می کشیدند. ملکه رز باغ غنچههای رز، بیا اینجا، رقصها تمام شده است، در براق ساتن و درخشش مروارید، ملکه زنبق و گل رز در یک. بدرخش، سر کوچولو، با فرها، به گلها…
-
دعا عزیز شدن قدرتمند
دعا عزیز شدن قدرتمند اما پری با عصای خود مانع از بسته شدن در شد. و گروفانوف دوباره با عصبانیت بیرون آمد و به فجیعترین شکل سوگند خورد و از پری پرسید که آیا فکر میکند او تمام روز را در آن در میماند؟ پری با شکوه گفت: “شما تمام روز و تمام شب و سالهای طولانی را در آن در خواهید ماند.” و گروفانوف که از در بیرون آمد و با ساقهای بزرگش جلوی در رفت، خنده بلند شد و گریه کرد: و سپس او خنگ بود! چون پری عصای خود را بر روی او تکان داد، احساس کرد…
-
دعا برای مشتری آرایشگاه
دعا برای مشتری آرایشگاه هنگامی که شاهزاده خانم از یک شب بیرون می رفت، می گفت: “بتسیندا خوبم، ممکن است کاری را که من شروع کرده ام به پایان برسانی.” بتسیندا میگفت: «بله خانم،» و بسیار شاد مینشیند، نه برای اینکه کاری را که آنجلیکا شروع کرده است، بلکه برای انجام آن انجام دهد. و آنجلیکا در واقع باور داشت که این کارها را خودش انجام میدهد و تمام تملقهای دادگاه را دریافت میکرد که گویی هر کلمهای از آن درست است. دعا بنابراین او شروع به فکر کردن کرد که هیچ زن جوانی در تمام جهان برابر با خودش…
-
دعا برای برگشت معشوق قوی
دعا برای برگشت معشوق قوی من طاقت شنیدن صدای مرد نابغه ای را ندارم که ناعادلانه گریه می کند، و امیدوارم پدر عزیزم لورنزو را به شوالیه نشان خیار خود تبدیل کند.» شاهزاده آنجلیکا، اگرچه درباریان قول داده بودند که اعلیحضرت سلطنتی او می تواند آنقدر زیبا نقاشی کند که ایده درس خواندن او بیهوده بود، با این حال ترجیح داد که در استودیوی او بسیار زیبا باشد. برخی از اجراها برای «کتاب زیبایی» حکاکی شده بودند: برخی دیگر به مبلغ هنگفتی در فروخته شدند، اما من فکر می کنم می دانم چه کسی این عکس ها را انجام داده…
-
دعا برای بازگشت معشوق از راه دور
دعا برای بازگشت معشوق از راه دور آقا اینقدر متعجب به من نگاه نکنید. برو و بهترین لباست را برای پذیرایی از شاهزاده بپوش و بگذار اتاق پذیرایی را آماده کنم.» گیلیو گفت: «اوه، گلپر، من این را در مورد تو فکر نمی کردم. زمانی که این انگشتر را به من دادی، این زبان تو برای من نبود، و من در باغ به تو دادم، و تو آن را به من دادی چه بود، ما هرگز نخواهیم فهمید، زیرا آنجلیکا با عصبانیت فریاد زد: “برو بیرون، موجود گستاخ، بی ادب! چه جرات کردی بی ادبی خود را به من یادآوری…